به قلم: محمد امین ریاحی
□ دربارهی تاریخ تولد فردوسی و آغاز نظم کتاب و مدت زمانی که شاعر صرف کار عظیم خود کرده و تدوینهای مختلف آن، نظرهای گوناگونی اظهار شده و غالباً هر نظری حاصل شتابزدگی و توأم با شک و تردید بوده است و این حدسهای آمیخته به تردید و ابهام از راه کتابهای درسی در ذهن جوانان از دبستان تا دانشگاه نیز جای میگیرد.۱ بهنظر من، اگر مجموع اشاراتی که در سراسر شاهنامه پراکنده است، بهصورت یک مجموعهی کلی نگریسته شود و مخصوصاً قطعهی پایان کتاب دربارهی تاریخ انجام نظم آن که در صورت تصحیح بر مبنای دستنویسهای معتبر کهن صراحت و وضوح کامل دارد، توأم با قطعهی پایان جنگ یازدهرخ که گزارشی از تاریخچهی نظم کتاب و جلوس محمود و تصمیم شاعر به پیوستن (یعنی بازبستن) کتاب به نام او است، مورد تأمل و دقت قرار گیرد، تناقضهای ظاهری بهکلی از میان میرود و تصویر روشن و دقیقی از مراحل تکامل و تدوین شاهنامه و سالهای عمر شاعر بهدست میآید.
سرودن شاهنامه چند سال طول کشیده است؟
دربارهی اینکه فردوسی چند سال از عمر را صرف ایجاد شاهکار جاودانی خویش کرده است، در شاهنامه اشارههای مختلف و بهظاهر متناقضی به چشم میخورد؛ هر ایرانی این بیت معروف را از خاتمهی کتاب به یاد دارد:
بسی رنج بردم در این سال سی
عـجـم زنـده کردم بدین پارسی۲
امّا در همان خاتمه این بیت هم هست:
سی و پنج سال از سرای سپنج
بـسی رنج بردم به امید گنج…۳
و باز در پارهای از نسخههای خطی، در همان خاتمه، بیت دیگری هست که به دلایلی که خواهم گفت در اصیل بودن آن هیچ تردید نباید کرد، حتا به اسناد کهنهترین اشاره خواهد شد که نشان خواهد داد اصالت این بیت گمشده بر آن دو بیت مشهور میچربد و آن بیت این است:
دو ده سال و پنج اندرین شد مرا
هـمـه عـمر رنج اندر این شد مرا
از طرف دیگر، فردوسی آن خاتمه را با ذکر ۶۵ سالگی خود آغاز میکند: «چو بگذشت سال از برم شصت و پنج». چند بیت پایینتر سخن از ۷۱ سالگی شاعر است: «چو سال اندر آمد به هفتاد و یک» و بلافاصله هم میخوانیم: «کنون عمر نزدیک هشتاد شد».
اکنون چه نتیجهای از این بیتهای متناقض میتوان گرفت؟ فردوسی برای زنده کردن عجم، با شاهکار خویش چند سال رنج برده است؟ ۳۵، ۳۰ سال یا ۲۵ سال؟ مقارن با پایان نظم شاهنامه، او چند ساله بوده است، ۶۵ ساله، ۷۱ ساله یا نزدیک به هشتاد سالگی؟ از آن میان تقارن ذکر هشتاد سالگی شاعر و مصراع «ز هجرت شده پنج هشتاد بار» نزد خاص و عام معروفیت بیشتری یافته و موجب شده است که اکثر پژوهندگان تولد شاعر را در حدود ۳۲۰ دانستهاند، نولدکه نیز همین نتیجه را گرفته و مرحوم فروغی هم به این نتیجه رسیده است۴ و چون هزارهی فردوسی در سالهای نخستوزیری و به ریاست او برگزار شد، نظر وی در انتخاب سال جشن نیز موثر بود. در این اواخر با اینکه تقریباً سال ۳۲۹ برای تولد فردوسی پذیرفته شده است، امّا نظرِ نولدکه و فروغی هنوز طرفدارانی دارد، و هلموت ریتر ناچار در مقالهای که ترجمهی آن در مجلهی سیمرغ انتشار یافت با ذکر خلاصهی این تحقیقات نتیجه میگیرد که «مسألهی سالشماری را برمبنای معلومات موجود در نسخههای شاهنامه نمیتوان حل کرد».۵
در اینجا قبل از هر چیز، ذکر این نکته را لازم میدانم که بهنظر من بیتهای محتوی تاریخها و سالهایی که در نسخههای مختلف شاهنامه آمده و اساس تحقیق دانشمندان قرار گرفته است ـ غیر از سنهی اشتباهانگیز ۳۸۹ که به اشتباه ۶۸۹ ذکر شده ـ بدون هیچگونه تردیدی همه از آنِ فردوسی است و باید پذیرفت که هیچ کاتبی نفعی در سرودن بیتی متضمن تاریخهای ختم کتاب، یا اشاره به سن و سال شاعر نمیتوانست داشته باشد. زیرا در نتیجهی بررسیهای دقیق، امروز این نتیجه حاصل شده است که تصرفها، تحریفها و الحاقها در موارد خاص و معیّنی است: یا کاتب به سائقهی احساسات مذهبی خود ابیاتی را کم و زیاد کرده یا در وصف رزمها، بزمها، عشقها و بیان احساسات پهلوانان و پادشاهان و نتیجهگیری از حادثهها، ذوق و اندیشهی خود را بهکار انداخته است، یا بهمنظور مفصلتر کردن کتاب و نزدیکتر کردن آن به رقم ۶۰ هزار بیت و کاملتر کردن دستنوشت خویش و بالا بردن ارزش مادی آن، قطعاتی ساخته یا از کتابهای دیگر بدان افزوده است. بنابراین، جعل بیتی خشک و بیروح متضمّن یک تاریخ یا سال، هیچ انگیزه و سودی برای هیچ کاتبی نمیتوانست داشته باشد.
از میان آن همه ارقام هم، فرض ۶۵ سالگی یا ۸۰ سالگی فردوسی در سال «پنج هشتاد بار» اشتباهی است که هیچ محقّقی را به نتیجهی قانعکنندهای نرسانیده است.
۵۸ سالگی شاعر
بهنظر من کلید معمای سالشماری زندگی فردوسی را تقارن ۵۷ یا ۵۸ سالگی او با آغاز به قدرت رسیدن محمود باید دانست. به این نکتهی مهم اولبار مُل توجه کرد و سال تولد فردوسی را بهصورت قطعی در سال ۳۲۹ تعیین کرد. ولی بسیاری از پژوهندگان بعدی بیتوجه از کنار آن گذشته و اگر اشارهای بدان کردهاند، فقط برای اثبات تناقض منابع بوده است. ۶۵ سالگی شاعر، سرفصل مهمی در سرنوشت شاهنامه است که بدان خواهیم رسید. هر یک از سالهای دیگر، یکبار و بیهیچ توضیحی در بیتی میگذرد. امّا ۵۸ سالگی سه بار و هر بار با شرح روشنکنندهای میآید:
از آن پس که بنمود پنجاه و هشت
بـه سـر بـر فراوان شگفتی گذشت
چـو بـرداشـتم جام پنجاه و هشت
نـگـیـرم به جز یاد تابوت و طشت
این بیتها که جداجدا در اول و آخر داستان سیاوش آمده، وصف حال شاعر در حین نظم داستان است و این کنجکاوی را برمیانگیزد که در آن سن و سال چه شگفتیها بر سر او گذشته و چرا جز به یاد تابوت و طشت نبوده است؟ آیا این بیان تأثّر شاعر از برافتادن خاندان ایرانی سامانی است، یا تصویر روحی او در برابر از دست رفتن خواسته و دارایی او در نتیجهی جنگها و لشکرکشیها و حادثههای سیاسی و نظامی آن روز، یا بهطور ساده انعکاس تحوّلات جسمانی شاعر از پیری و بیماری است که میگوید:
بـهجـای عـنـانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال
از اینها مهمتر ذکر ۵۸ سالگی شاعر در قطعهای در پایان جنگ بزرگ کیخسرو است که بهنظر من قطعاً آن را بعدها، حتا بعد از ۶۵ سالگی سروده و در آغاز یکی از مجلّدات چندگانهی شاهنامه جای داده است. در این قطعه که فردوسی داستان نظم شاهنامه و تصمیم خود را در بازبستن آن به نام محمود بیان میکند و مکمل مقدمه و خاتمهی کتاب است چنین میخوانیم:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت
(در بعضی نسخ: پنجاه و هفت)
نوانتر شدم چون جوانی گذشت
(در بعضی نسخ: جوانی برفت)
فـریـدون بـیـداردل زنـده شـد
زمین و زمان پیش او بنده شد…۱۴
این ۵۸ یا ۵۷ سالگی فردوسی، همانطور که نخستین بار مُل استبناط کرده، ولی محقّقان بزرگ بعدی از آن غفلت کردهاند، بیتردید مقارن با سال ۳۸۷ بوده است که محمود با مرگ پدرش کوشش برای رسیدن به سلطنت را آغاز کرد و به این ترتیب تولد فردوسی را بهطور قطع در سال ۳۲۹ یا ۳۳۰ هـ. (۹۴۱ م.) باید دانست و هر جای دیگری را که شاعر از سن و سال خود یاد میکند باید با این سال سنجید.
تردید محقّقان در اینکه آیا این حادثه، مرگ سبکتگین و آغاز کوشش محمود برای رسیدن به پادشاهی در سال ۳۸۷ است، یا جلوس محمود در ۳۸۹ موردی ندارد. زیرا این بیت را شاعر لااقل هفت سال بعد (در ۶۵ سالگی) سروده ـ وقتی که آبها از آسیاب افتاده و مدتها بود که محمود به سلطنت نشسته بود ـ و این شرط کمال مدح است که با تأیید پادشاهی او بلافاصله بعد از مرگ پدرش، بر حق بودن جانشینی او را تأیید کرده و فرمانروایی متزلزل برادرش اسماعیل را نادیده گرفته باشد.
نخستین تدوین شاهنامه
البته نخستین تدوین شاهنامه سه سال پیش از آن، در ۳۸۴ هـ.ق پایان گرفته بود و آن نسخه به قراینی که خواهیم گفت بهطور قطع در حدود سال ۳۷۰ هـ.ق (نه آنسان که حدس زدهاند در ۳۶۵) آغاز شده بود.
شناخت قطعی مشوّق فردوسی، آن «مهتر گردنفراز» را در سرودن شاهنامه مرهون پژوهشهای آقای دکتر جلال خالقی مطلق هستیم، که گفتهاند: او منصور بن محمّد، پسر پهلوان دهقاننژاد ابومنصور محمّد بن عبدالرزّاق سپهسالار خراسان بوده که در قیامی بر ضدّ سامانیان در ۳۷۷ هـ.ق در نیشابور اسیر و به بخارا برده شده است. بهنظر من ستایش حسرتآمیز فردوسی از آن جوانمرد بیدار روشنروان در دیباچهی شاهنامه یادگار همان تدوین اول است.
مرحوم محیط طباطبایی هم ضمن مقالهای در مجلهی گوهر با تأیید نتیجهگیریهای دکتر خالقی، و افزودن این نکته که نام او در بیشتر دستنویسهای شاهنامه و مقدمههای آن بهصورت امیرک منصور آمده، پایان کار آن مهتر گردنفراز را هم روشن کرده است که از ۳۷۷ تا ۳۸۸ هـ.ق در زندان سبکتکین پدر محمود به اسیری گذراند و سرانجام در زندان گردیز به دستور سبکتگین همراه ابوعلی سیمجور کشته شد. مرحوم محیط این حدس بهجا را هم زدهاند که ظاهراً آن «مهرباندوست» هم که نسخهی خطی شاهنامهی منثور را در اختیار فردوسی نهاد، همین منصور پسر ابومنصور عبدالرزّاق است که خود بانی جمعآوری شاهنامهی منثور بود و قطعاً نسخهای از آن در خانواده و نزد پسرش باقی مانده بود.
اول بار نولدکه بهوجود سال ۳۸۴ هـ.ق بهعنوان سال پایان نظم کتاب در ترجمهی عربی بنداری از شاهنامه و چهار نسخهی خطی برخورد، امّا آن را چنان مهم نشمرد که در متن نوشتهی خود بیاورد بلکه در حاشیه بدان اشاره کرد. بعد از او هم معروفیت سال ۴۰۰ هـ.ق بهعنوان تاریخ انجام شاهنامه و استدلال به اینکه شاهنامه به نام محمود سروده شده و در سال ۳۸۴ هـ.ق هنوز محمود کسی نبوده، موجب شده است که بعضی محقّقان (خصوصاً آنهایی که حاضر نبودهاند این افتخار از محمود گرفته شود) در آن تردید کردهاند. ولی اینک با پیدا شدن نسخههای کهنی شامل ابیات محتوی تاریخ (که ۱۶ نسخه از آنها در فهرستها و نوشتههای محقّقان شناسانده شده است) تردیدی در اصالت تاریخ ۳۸۴ هـ.ق و انجام یافتن نخستین تدوین شاهنامه در آن سال نباید داشت.۶ ■
پینوشتها
۱ـ تاریخ تولد فردوسی را نولدکه ۳۲۰ ق.، هانری ماسه بین ۳۲۰ تا ۳۲۳ ق.، ریپکا بین ۳۲۰ تا ۳۲۴، فروزانفر بین ۳۲۳ تا ۳۲۹، سعید نفیسی در ۳۲۳ و مینوی بین ۳۲۵ تا ۳۲۹، محیط طباطبایی بین ۳۱۸ تا ۳۲۰ و ذبیحالله صفا ۳۲۵ یا ۳۲۶ گفتهاند.
۲ـ اگرچه این بیت در نسخههای کهن موجود نیست، ولی چون مفاد آن در ترجمهی بنداری وجود دارد، نباید آن را الحاقی بشماریم.
۳ـ شاهنامه، چاپ بروخیم، ج ۹، ص ۳۰۱۷، بیت ۸۶۴.
۴ـ فروغی، محمّدعلی، «مقام ارجمند فردوسی»، سخنرانی در دارالمعلّمین، اول بهمن ۱۳۱۲.
۵ ـ هلموتریتر، شاهنامه و فردوسی، ترجمه افسانه ریاحی، سیمرغ، صص ۳۷ـ۴۶
۶ ـ برگرفته از محمّدامین ریاحی، سرچشمههای فردوسیشناسی، چاپ دوم، صص ۳۶ـ ۳۸.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0