شرح حال صادق هدایت به قلم خودش

من همان‌قدر از شرح حال خودم رم می‌کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی‌مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می‌خورد؟ اگر برای استخراج زایچه‌ام است، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد، گرچه از شما چه پنهان بارها از منجمین مشورت کرده‌ام، امّا پیش‌بینی آن‌ها هیچ‌وقت حقیقت نداشت. اگر برای علاقه‌ی خوانندگان است باید اول مراجعه به آرا عمومی آن‌ها کرد؛ چون اگر خودم پیش‌دستی بکنم، مثل این است که برای جزییات احمقانه‌ی زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم، به‌علاوه خیلی از جزییات است که همیشه انسان سعی می‌کند از دریچه‌ی چشم دیگران، خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیده‌ی خود آن‌ها مناسب‌تر خواهد بود. مثلاً اندازه‌ی اندامم را خیاطی که برایم لباس دوخته بهتر می‌داند و پینه‌دوز سر گذر هم بهتر می‌داند که کفش من از کدام طرف ساییده می‌شود. این توضیحات همیشه مرا به‌یاد بازار چارپایان می‌اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می‌گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزییاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می‌کنند.

از این گذشته شرح حال من هیچ نکته‌ی برجسته‌یی در بر ندارد، نه پیش‌آمد قابل توجهی در آن رخ داده، نه عنوانی داشته‌ام، نه دیپلم مهمی در دست دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده‌ام. بلکه برعکس، همیشه با عدم موفقیت روبه‌رو شده‌ام. در اداراتی که کار کرده‌ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده‌ام و رؤسایم از من دل خونی داشته‌اند؛ بطوری‌که هر وقت استعفا داده‌ام با شادی هذیان‌آوری پذیرفته شده است. روی‌هم‌رفته موجود وازده‌ی بی‌مصرف قضاوت محیط درباره‌ی‌ من می‌باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد.    ■

گاه شمار صادق هدایت

س. حسام