شیوه های هدایت بازیگری در سینما!

نمانامه: بازیگری مقابل دوربین سینما و تلویزیون تایک جایی شبیه بازیگری در تئاتر است. بازیگری مقابل دوربین و تئاتر تقریبا یک فرآیند دارد. در سینما پیش از فیلمبرداری فرآیندی دو تا سه ماهه وجود دارد که بازیگران می توانند روی متن تمرین کنند، بازی ها را پیش ببرند و هماهنگ شوند و بعد فیلمبرداری شروع می شود.

مراحل پیش از فیلمبرداری جنبه های مشترکی با تئاتر دارد چون هنوز دوربین وارد نشده است تا فرآیند را ضبط و ثبت کند و به تصویر بکشد. در نتیجه کارگردان به عنوان یک عنصر هدایت کننده در محل تمرین باید یکسری قواعد و یکسری روش هایی را برای پیشبرد تمرین داشته باشد.

یکی از مسائل اصلی ئر کارگردانی، انتخاب بازیگر است. ما فرض را بر این می گذاریم که شما بازیگر خود را انتخاب کرده اید. حالا باید تمرینات کار را شروع کنید. ولی آیا چنین امری نیاز به قواعد خاصی دارد؟

باید توجه داشت که بازیگر در روز نخست اجرا با یک حالت یخ وارد مجموعه می شود. این موضوع دو حالت دارد یا آن مجموعه برایش تازگی دارد و بازیگر آماتور است ولی اگر هم بازیگر حرفه‌ای باشد جو گروهی که وارد آن می‌شود، ناآشنا است و شناخت آنچنانی با اعضای گروه ندارد.

در کارگردانی در زمینه تئاتر، یک سری فرصت هایی داریم برای گرم کردن بازیگر از جمله حرکات کششی و رهاسازی که به وسیله این حرکات می توانیم از فشار و دغدغه های بیرون از پلاتو بازیگر را فارغ کنیم. اما در نهایت ما می‌بینیم که باید یکسری روش‌هایی را پیاده کنیم. بهترین روش هایی که در هدایت بازیگر در ابتدای امر برای آماده سازی ذهن بازیگر به کار می رود، ایجاد بازی هایی است به نام گیم با بازیگران. برای اینکه با یکدیگر احساس راحتی کنند. یک مراحلی را ایجاد می کنیم تا فضایی را به وجود آوریم که بازیگران وارد گیم با یکدیگر شوند، با یکدیگر بازی کنند و ارتباط بگیرند. مانند استفاده از توپ بازی یا بازی هایی که در مبانی بازیگری مطرح است تا بازیگران را با فضای تمرین و فضای اجتماعی جمع و راحت بودن شان با یکدیگر کمک کنیم تا این ارتباط شکل بگیرد.

گاهی در این بازی‌ها خطاهایی می شود، بازیگران به هم لبخند می‌زنند، یکی به یکی توضیح می‌دهد، شوخیمی‌کنند. اینها به شرایط روانی و ذهنی بازیگران کمک می کند که بیشتر با هم آشنا شوند. پس یکی از مراحلی که خیلی به کارگردان کمک می کند:

الف- ایجاد تعامل بین خود و بازیگرانش است

ب- ایجاد تعامل بین بازیگران نسبت به همدیگر است که این دو از طریق بازی (گیم) صورت می گیرد. این بخش بر عهده کارگردان است و کارگردان باید برای شروع تمرین یک سری بازی برای خود انتخاب کند.

در جلسه اول و دوم ابداً به سمت متن و چارچوب‌های کاری نروید، مهم این است که بازیگران باید با هم آشنا شوند. بازیگران مدت زیادی با یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیزی خواهند داشت، اگر این آماده‌سازی ضعیف باشد در ادامه کار مشکل پیدا می‌کنند. این نکته خیلی مهم و اثرگذار است و باعث ایجاد شوق و اشتیاق بازیگر نسبت به کار و کارگردان می شود. حتی تا سه تا چهار جلسه نیز می‌تواند طول بکشد، در این مدت مشخص می شود چه کسانی احساس تعلق می کنند، چه کسانی نمی کنند. کارگردان ممکن است برای یک نقش ۲ تا بازیگر را انتخاب کرده باشد که هر دو آنها خوب باشند ولی یکی تعهدش بیشتر باشد، یا هر دو به یک میزان خوب هستند و از عهده ایفای نقش بر می‌آیند و تعهد شان هم یکسان است. در این حالت می شود ۱۵ شب یکی بازی کند و ۱۵ شب دیگری.

همچنین افرادی وجود دارند که بی نظمی هایی دارند یا با صحبت هایشان باعث می‌شوند هدف گروه منحرف یا ذهنیت اعضای گروه نسبت به کار خراب شود. این ها مانند پارازیت هستند. گروه‌هایی هستند که این مراحل را طی نکردند و قبل از بازبینی دچار فروپاشی شدند.

یکی از کارهای خوبی که به کارگردان کمک می کند، گزارش نویسی از تمریناتش است. از نکات مثبت بازیگرانش در هر جلسه که می بیند را برای خودش یادداشت کند و از آنها استفاده کند. قرار نیست همه چیز به ذهن کارگردان سپرده شود، قرار است کارگردان مسائل را مکتوب کند و از آنها استفاده کند.

انواع بازیگر :

ما به عنوان یک کارگردان، کسی که قرار است کار را جلو ببرد و بخش فنی و هنری قضیه به عهده اوست، با یک عنصری طرف هستیم که قابل سنجش نیست و یا اگر بخواهیم میزان توانایی بازیگر را بسنجیم باید به سابقه آن بازیگر رجوع کنیم و به کارنامه هنریش توجه کنیم و ببینیم آیا به نقش می خورد یا نمی خورد. به طور کلی ما با سه نوع بازیگر روبرو هستیم:

بازیگر نوع اول– بازیگرانی که کاملا آماتور هستند. در سینمای ایران آقای کیارستمی یا  مخمل باف یا مجیدی از نابازیگر استفاده کردند، مانند فیلم رنگ خدا که فرد نابینا کاملا نابازیگر است و هیچ پیشینه بازیگری ندارد، اما کارگردان روی آن بازیگر کار کرده و برای خلق اثرش از آن نابازیگر استفاده کرده است و همچنین آقای رضا ناجی در کارهای آقای مجیدی  بارها بازی کرده و جایزه هم برده است. ما به این بازیگران بازیگران غریزی می گوییم و این بازیگران هیچ گونه تجربه آموزشی نداشتند. بازیگران غریزی بازیگرانی که با وجود اینکه آموزش خاصی ندیدند ولی برآورده کننده نیاز کارگردان هستند یعنی یک نقش را می توانند ایفا کنند بدون اینکه اصول ایفای نقش را بدانند ،خودشان خصوصیات نقش را به خودی خود دارند.

برای نابینا دو مثال وجود دارد: فیلم رنگ خدا و بید مجنون با بازی پرویز پرستویی. بازیگر حرفه‌ای مانند آقای پرویز پرستویی از تکنیک استفاده می کند، از مشاهداتش، بیانش،بدنش، عنصر خلاقیت و عنصر تقلید که می تواند رفتارها و کنش های جسمانی یک فرد نابینا را تمرین کند و از آن خودش بکند و ازش الهام بگیرد و این عنصر اکتسابی را به بازیش اضافه کند تا بتواند این نقش را باور پذیر بازی کند چرا که ما با دو رویکرد سروکار داریم با نابازیگری که تماشاچی او را نمیشناسد و راحت‌تر باورش می‌کند که نابیناست و با بازیگر حرفه ای که تماشاگر در نقش های مختلف و قبلی او را دیده و ایفای نقشش را دیده و شخصیت و کاراکترش و سابقه اش را می شناسد.

بازیگر حرفه ای برای مثال فوق باید دو یا سه مرحله را پشت سر بگذارد:

یک- خودش را پنهان کند (شخصیت خودش که برای تماشاگر شناخته شده است )

دو – بتواند از نقش‌هایی که قبلاً بازی کرده شباهت زدایی کند.

سه- یک نقص را که برای بازیگر حرفه ای اکتسابی است مانند نابینایی، از آنجایی که او تجربه ای از نابینایی ندارد باید سعی کند به این تجربه نزدیک شود و یک مرحله بالاتر برود و از آن تجربه برای هرچه باور پذیرتر شدن بازی خودش در مقابل چشم تماشاگر استفاده کند.

بازیگر نوع دوم– بازیگر حرفه ای یا انتلکت است. بازیگر انتلکت یعنی بازیگری که با شیوه‌های آموزشی بازیگری آشناست، آموزش دیده، رشد کرده، تمرین کرده، احساسات و عواطف و بدنش، چهره، حرکات چشمش، حرکات بدن، همه اینها در تسلطش است، آنها را می‌شناسد و عواطف، احساسات و ابزارهای بازیگری را می‌داند.

این گونه بازیگران هم هدایت خاص خودشان را دارند. در این سطح از انتخاب بازیگر، کارگردان یک مقدار مسئولیتش سبک تر است چون بازیگر حرفه ای برای خودش تحلیل و مانیفست دارد ولی نابازیگر چشمش به کارگردان است که کاملا”  او را هدایت کند.

بازیگر نوع سوم – بازیگری است که ۵۰ -۵۰ است یا بازیگر آماتور یعنی بازیگری که آموزش دیده اما تجربه زیادی نسبت به بازیگر حرفه‌ای ندارد. یک چیزی از نابازیگری و یک چیزی از بازیگری حرفه‌ای دارد. این بازیگر هم هدایت ویژه خود را دارد مانند بازیگران تجربه اول یا بازیگر هایی که بعد از دوره آموزشی دو یا سه ماهه یک فعالیت تئاتری با آنها اتفاق می‌افتد یا در نقش هایی کوچک و فرعی از آنها  استفاده میشود. کسانی که از کلاس های تئاتر بیرون می آیند، مانند پروانه‌ای هستند که در پیله فرو رفته و روزها خودش را حبس کرده و بالش در آمده و حالا میخواهد از پیله بیرون بیاید، کرم ابریشم در گام اول دور خودش پیله می تند، گام دوم ماهها در آن پیله منتظر می ماند و در گام سوم از پیله خارج می شود و در گام چهارم روزهایی خارج از پیله در روی یک برگ انتظار می کشد و توقف می‌کند.  توقف عمدی و درست است برای اینکه بال هایی که در آمده استحکام لازم را پیدا کنند تا بتواند تجربه پرواز را عملی کند. هستند پروانه هایی که این تایم انتظار را کمتر طی می‌کنند و بالشان میشکند در همان ابتدای پرواز اولیه و از پروانه بودن محروم می شوند. این عنصر طبیعت درسی برای ما دارد،  آن هنرجویی که فرآیند آموزشی را طی می کند مانند همان پروانه داخل پیله بعد از بیرون آمدن از دوره آموزشی چه کار باید بکند تا یک بازیگر خوب شود.

توصیه های من به شاگردانم:

  • بروید در سینما تست بدهید و نقش پیدا کنید برای خودتان که من این راه را پیشنهاد نمی‌دهم
  • بروید و جذب گروه‌های تئاتری شوید. تجربه های تئاتری پیدا کنید و زیست گروهی داشته باشید این از حالت اول خیلی بهتر است
  • بروید با دانشجویانی که پایان نامه دارند وارد بازی شوید چون آنها یک هدف دارند و یک تجربه بازی خواهید داشت و تجربه کسب خواهید کرد و تجربه کم خطری خواهد بود. یکی از آفت های این رشته عجله داشتن است، با یک نقش در سینما نمی توان ماندگار شد مانند فیلم عروس آتش به کارگردانی آقای خسرو سینایی که خانم غزل صارمی در آن بازی می کرد و در آن فیلم خیلی درخشید اما بعد از آن دیگر خانم صارمی خیلی بازی نکرد. معمولا” به این افراد کار داده نمیشود یا خودشان وارد فضای دیگری میشوند.

 

جلسه سوم – ملاک های انتخاب بازیگر:

نکته: انتخاب بازیگر از متن می آید. منبع متن است.

انتخاب بازیگر به شرح زیر می باشد:

  • بدن بازیگر
  • چهره
  • توانایی استفاده از بدن، توانایی استفاده از چهره، توانایی استفاده از بیان و صدا

 

مثال برای بدن: هیچ وقت یک بازیگر ضعیف از لحاظ بدنی را نمی توانیم در نقش پهلوان استفاده کنیم. شاخص های فیزیکی بازیگر موارد زیر:

  • چاق
  • لاغر
  • عضلانی

برای انتخاب بازیگر میتوانیم  یک چارت یا جدول درست کنیم و کلیه بازیگرانی که در فرآیند تست بازیگری شرکت می کنند در آن ثبت کنیم. این قضیه به برنامه ریزی کار انسجام و نظم میدهد، به نحوه گزینش بازیگر نظم مطلوب را می دهد. به طور مثال میتوان دسته بندی های سنی -جنسی داشته باشیم مثلاً بازیگرانی که برای نقش پیرمرد انتخاب می خواهیم بکنیم، بازیگرانی که برای نقش کارمند انتخاب می خواهیم بکنیم و …..

ما میتوانیم با انجام این کار خیلی از بازیگرانی که در فرایند تست شرکت می کنند را غربال کنیم و در این غربالگری به تعداد بازیگر محدودی که می خواهیم دست پیدا کنیم مثلاً ۵۰ نفر برای نقش یک پیرمرد تست میدهند، با غربالگری می‌توان به سه یا چهار نفر رسید و انتخاب بازیگر را از بین سه یا چهار نفر انجام داد. این عمل غربالگری را مرتب تکرار می کنیم بنا بر بدن، چهره، بیان و صدا تا به شخصیتی که نزدیک به پرسوناژ مکتوب در متن هست یا ایده کارگردان برای انتخاب بازیگر دارد دست پیدا کنیم. مثلاً برای نقش هملت چه بازیگرانی را می توانیم انتخاب کنیم، چه چیزهایی نیاز داریم، بازیگر باید چه خصوصیاتی داشته باشد، برای این منظور باید یک جدول تهیه کنیم.

  • امکانات یک بازیگر را باید مورد سنجش قرار بدیم مثلاً خواننده بودن یک امکان است . ممکن است یک نابازیگر این توانایی را داشته باشد و یک بازیگر حرفه‌ای این توانایی را نداشته باشد و همچنین امکاناتی که ما داریم (گروه کارگردانی و تیم سازنده) برای جبران کمبود های بازیگر
  • بیان و صدا
  • نظم پذیری و تعهدپذیری بازیگر
  • ارتباط بازیگر با بازیگرهای دیگر – در ۵ جلسه اول می توانیم بازیگران را غربال کرده و حذف کنیم چون بعضی از بازیگران به جای کمک به پروژه باعث بسرفت پروژه می شوند.