نمانامه: هر فیلم بدون دیالوگی، فیلم صامت نیست! فیلمسازهای متعددی در عرصه سینما، با در نظر گرفتن فرم و موقعیت خاص، تجربههای مختلفی در ساخت فیلم های بدون دیالوگ داشتهاند. در این مطلب، فهرستی از بهترین فیلم های بدون دیالوگ تاریخ سینما را بررسی میکنیم. ۱۰ عنوان از بهترین فیلمهای بدون دیالوگ داستانی، بهترین انیمیشن بدون دیالوگ و بهترین فیلمهای مستند بدون دیالوگ، به انتخاب نگارنده در این مطلب دستهبندی شده است.
علیرغم تأثیر زیاد گفتوگوهای هماهنگ شده یا دیالوگ بر صنعت سینما، یک مکتب فکری وجود دارد که ادعا میکند که “دیالوگ” بهنوعی ذات سینما را به خطر میاندازند. هیچ شخصی نمیتواند اهمیت کلمات و دیالوگ را در سینما انکار کند، اما اگر یک تصویر هزار کلمه ارزش داشته باشد، این سؤال پیش میآید که آیا سینما بیشازاندازه به گفتگو متکی است؟ تسلط بر عدم استفاده از دیالوگ، فیلم را به استفاده از پتانسیل بصری سوق میدهد، و آن را به فضای تئاتر یا حتی ادبیات تصویری نزدیک میکند.
البته که در برخی از فیلمهای معرفیشده، در این لیست، دیالوگهای کوتاه و مختصری وجود دارد. اما سعی شده لیستی از بهترین فیلم های بدون دیالوگ تاریخ سینما را به شما معرفی کنیم. نکتهی قابلتوجه دیگر اینکه منظور ما از فیلمهای بدون دیالوگ نسل طلایی فیلمهای صامت که به ” عصر پردهی نقرهای ” شهرت دارد نیست. تا پیش از دههی ۱۹۲۰ که همزمانی صدا و تصویر در سینما امکانپذیر نبود، فیلمهای بدون گفتمان ساخته میشد و پسازآن نیز؛ این شکل فیلمسازی بهعنوان یک سبک خاص ادامه یافت.
واضح است که بهترین فیلمنامه نویسان سینما، از جوزف آل مانوکیویچ و بیلی وایلدر تا کوئنتین تارانتینو و چارلی کافمن، کار خود را با استفاده از کلمات کلیدی خیرهکننده و مبتکرانه افزایش دادهاند. اما داستانگویی به شکل بصری و بدون استفاده از دیالوگ، کار فیلمساز را بهمراتب سختتر میکند و اهمیت تصاویر نیز بهتبع آن افزایش پیدا میکند. در لیست بهترین فیلم های بدون دیالوگ ، سراغ فیلمهای معناگرایی رفتهایم که در آن کارگردانها دست به تجربهای متفاوت زده و برای انتقال حرف و یا داستان فیلم، از دیالوگ استفاده نکردهاند.
قبیله (The Tribe (2014
قبیله نام فیلمی است به کارگردانی میروسلاو اسلبوشپیتسکی ( Miroslav Slaboshpitskiy’s)، که برنده جایزه بهترین فیلم در ۵۸مین جشنواره فیلم BFI لندن شد، بگیرید. فیلم (The Tribe (2014، داستان دانشآموزانی از یک مدرسهی ناشنوایی در اکراین را روایت میکند. داستان بیرحمانهی این فیلم، که در آن ناشنوایان با زبان علامت باهم ارتباط برقرار میکنند و فاقد زیرنویس است، تأثیر گذار و تماشایی است.
این استراتژی که فیلمی بر اساس زندگی ناشنوایان ساخته شود، تنها تمهید بهکاررفته برای فیلمهای بدون دیالوگ نیست. اما در فیلم قبله، عدم استفاده از دیالوگ مخاطب را مجاب میکند که با نگاهی دقیقتر و مجذوبتر به تماشای فیلم بنشیند.
دزد (The Thief (1952
ایدهی فیلم دزد، نمونهای از یک استفادهی عالی برای ساختن یک فیلم بدون دیالوگ است. از فیزیکدان هستهای “ری میلاند” جاسوسی شده و جنگ سردی در حال وقوع است. درنتیجهی آن تصاویر متعددی از ضرب و شتمهای خیابانی، تماسهای تلفنی بیپاسخ و نگاههای عجیب و بیمعنی آدمها به هم که حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
راسل راوس ( Russell Rouse) کارگردان فیلم درد، در خلق موقعیتهای دراماتیک بدون استفاده از دیالوگ و بدون ردوبدل شدن هیچ حرفی، بسیار موفق عمل کرده است. در طول تماشای این فیلم جنایی، مثل سایر فیلمهای این ژانر سینمایی معماهای مرموز و عجیبی مطرح میشود. اما طرح معماهای فلسفی و اندیشمندانهای که بیشتر از گرهگشایی ساده در داستانهای پلیسی است. سکوت آدمها در این فیلم، در کنار موسیقی متن فوقالعادهی آن، مجموعهای از تردیدها و انگیزههای اصلی کارکترها را به تصویر میکشد. قطعاً استفاده از دیالوگ در چنین فیلمی بهبود فراوانی به پیشرفت روند داستان خواهد کرد. همین مساله گویای اهمیت فراوان فرم در ساختار بهترین فیلم های بدون دیالوگ است.
لوبال (Le Bal (1983
اترور اسکولا (Ettore Scola) با ساخت فیلم (Le Bal (1983 ، موفقیتهای زیادی را کسب کرد. این فیلم که در زمان اکران خود بسیار بحثبرانگیز بود و حزو فیلمهای موفق آن دوره بهحساب میآید، ۵۰ سال تاریخ اجتماعی و فرهنگی فرانسه را در یک سالن رقص به تصویر میکشد. کاراکتر اصلی این فیلم، بدون گفتن حتی کلمهای، از دههی ۳۰، جنگ جهانی دوم، تولد راکاند رول، نسل ۱۹۶۸ و دیسکوهای آینهای در این سالن اجتماعات میرقصد.
بااینکه اسکولا در فیلم لوبال تصاویری ارائه میدهد که به نوعی شباهت زیادی به تئاتر دارد، اما استفاده از دوربین، کاریوگرافی و رقص چشمگیر کاراکتر اصلی این فیلم، نمایش سینمایی بینظیری را رقم میزند. این فیلم نامزد دریافت جایزهی بهترین فیلم خارجی جشنوارهی اسکار بود ولی از گرفتن تندیس اسکار بازماند.
در هم آمیختن خاطرات بند کلاسیک بیتلر، شور اشتیاق عاشقانه و روایت داستان غیرت و جوانمردی، حس خوبی را برای مخاطب ایجاد میکند. اما یک سوی دیگر داستان، اشغال آلمانها، جنگ و مقاومت و روایت داستان بیمهری آدمهاست. مخاطب دائما مثل تعویض پارتنر رقص، بین این فضاها در گردش است و موسیقی و حرکات ظریف و سنجیده، مفاهیم بزرگی را به چالش میکشد و شاید در پایان با طرح یک سؤال، این مجموعهی بینظیر را تکمیل میکند. اینکه “چه کسی به گفتگو نیاز دارد؟”
جزیره برهنه (The Naked Island (1960
فیلم جزیره برهنه، یک درام نفیس و مینیمالیستی از سینمای ژاپن است. کانتو شیندو (Kaneto Shindo) کارگردانی که در سینمای کلاسیک جهان، لقب روانی را به او دادهاند، در این فیلم تلاش یک خانوادهی چهار نفره برای زندگی در جزیرهای خالی از سکنه تصویر میکند. تکرار بیثمر پر کردن هرروزهی سطلهای آب شیرین برای زراعت و قایقرانی طولانی هرروزه در این مسیر، تنها بیانگر یک اندیشه است. عشق تنها ماهیت زندگی انسانی است. انسانهایی که با عملکردشان تعریف میشوند.
در فیلم The Naked Island، موجهای پر پیچ و خم، وزش بادهای شدید و اصوات رعبآوری که بیرون از خانه شنیده میشود، عناصر معناداریاند که زندگی پوچ و بیمعنی این خانواده را روایت میکنند. تصاویری که بیش از هر چیز،، بیهودگی و رنج همراه با عشق اسطورهای سیزیف را به یاد آدم میآورد. شیندو، مردی از شهر ماتمزدهی هیروشیما، در این فیلم با عریانی تمام، تصویرش از زندگی را به نمایش میگذارد. فیلمی که به جرات میتوان آن را در شمار بهترین فیلم های بدون دیالوگ سینمای جهان قرار داد.
خرس (The Bear (1988
ژان ژاک آناود ( Jean-Jacques Annaud)، کارگردان فرانسوی، در یک فیلم کاملاً مدرن، بدون استفاده از زبان انسانی و دیالوگ، تصویر انسانهای غارنشین را بازنمایی کرده و با نگاهی داروینی تکامل انسان را در حیاتوحش به تصویر کشیده است. فیلم خرس که یک فیلم اکشن است، داستان دو خرس توله و بالغ را روایت میکند که با گریز از شکارچیان انسانی، در تلاش برای حفظ بقای خود در طبیعت وحشیاند.
در بخشهای زیادی از یا فیلم، تصاویری از زیست حیوانات به نمایش گذاشته میشود. اگرچه به نظر میرسد که فیلم بیشتر شبیه به مستندهای حیاتوحش BBC است، اما این تمهید آگاهانه از سوی کارگردان برای نزدیکی هر چه بیشتر با بازیگران اصلی این فیلم، یعنی خرسها بهکار برده شده است. شاید عدم استفاده از دیالوگ در این فیلم گویای یک ذهنیت از سوی آناود باشد. اینکه برای برقراری ارتباط هر چه عمیقتر با طبیعت، نیازی به ارتباط کلامی نیست.
در شهر سیلویا (In the City of Sylvia (2007
در طول ۸۴ دقیقه فیلم در شهر سیلویا، تنها ۸ دقیقه مکالمهی مغز دار و عمیق بین دو جوان عاشقپیشه وجود دارد. داستان این فیلم، قصهی عاشقانهی مردی را روایت میکند که پس از گذشت شش سال به شهری آمده تا معشوقهاش را پیدا کند. تمام طول فیلم، مخاطب در یک تعلیق بزرگ به سر میبرد. اینکه درنهایت موفق میشود سیلویا را ملاقات کند؟
مانیفست خوزه لوئیس گورن (José Luis Guerín) کارگردان اسپانیایی این فیلم، روشن و واضح است. او به سراغ عشق رفته. یکی از بزرگترین احساسات و عواطف انسانی شناختهشده که در تمام جهان معنای واحدی دارد. چنین احساساتی بهندرت نیاز به بیان دارد و همین مسئله کافی است تا در تمام طول فیلم، صخبت یا دیالوگی برقرار نشود. صرفاً تجسم – که اغلب از طریق آینهها و بازتابها – برانگیخته میشود – و عمیقاً احساس میشود. این فیلم را میتوان نمونهای از یکی از بهترین فیلم های بدون دیالوگ در سینمای داستانی دانست.
چهار مرتبه (Le quattro volte (2010
چوپانی روزهای آخر عمر خود را در دهکدهای قرونوسطایی که بر روی تپههایی در جنوب ایتالیا قرارگرفته سپری میکند. او راز درمان بیماری لاعلاجش را در خاکی که کف کلیسای دهکده وجود دارد، جستجو میکند. این فیلم با نگاهی به اندیشه فیثاغورث که زندگی را حاصل گذار از چهار مرحلهی میداند، دایرهی زندگی را برای مخاطب به تصویر میکشد. این چرخه در جهت معکوس، انسان، حیوانات، سبزیجات و مواد معدنی را بهعنوان اصل تکامل انسانی در نظر میگیرد.
مرگ در فیلم چهار مرتبه، یک بز قدیمی مریض است که میمیرد و دوباره متولد خواهد میشود و الوار چوبی که سرانجام سوزانده میشود و به بالا میرود. مایکل آنژ فرامارتینو (Michelangelo Frammartino) کارگردان این فیلم، تنها با استفاده از صدای زنگولهی دامهای گله، صدای پارس سگها و استفادهی بهجا از موسیقی، روایت خود را پیش میبرد. ماجراجویی عجیب چوپانی که با مرگ دستوپنجه نرم میکند با یک سکوت مرگبار عجین شده و تصاویر زیبایی را خلق کرده است.
همه چیز از دست رفته است (All Is Lost (2013
همه چیز از دست رفته است، فیلمی به کارگردانی جی. سی. چاندور (J. C. Chandor) است. تنها بازیگر آن رابرت ردفورد. با قایق بادبانی خود در اقیانوس هند به قایقرانی میپردازد اما در این راه به یک کشتی تجاری برخورد میکند و بهنوعی همهچیز خود را از دست میدهد. این فیلم تلاش یک انسان برای ادامهی حیاتش را سوژهی اصلی خود قرار داده است. انسانی که تنهایی عمیق انسان مدرن را یادآور میشود.
تماشای فیلم (All Is Lost (2013، دستکمی از تماشای فیلمهای اکشن بزنبهادر هالیوودی ندارد. به همان اندازه مهیج و گیراست و در تمام طول فیلم، جایی برای بیان حتی کلمهای وجود ندارد. در هنگام تماشای این فیلم، مخاطب نیز همراه با ردفورد و دوربین چاندور، در یک ماجراجویی عجیب گرفتار میشود.
موبیوس (Moebius (2013
موبیوس یکی از عجیبترین فیلمهای تاریخ سینماست. فیلمی به کارگردانی کیم کی دوک (Kim Ki-duk) کارگردان سرشناس سینمای کره، که هیچ پخشکننده و هیچ سینمایی در هیچ جای دنیا حاضر به پخش این فیلم نشد. (Moebius (2013 یکی از فیلمهای سهگانهی کیم کی دوک در مورد اساطیر شرق آسیاست، که داستانی عجیب را بدون استفاده از دیالوگ به تصویر میکشد.
این فیلم روایتگر داستان پسری است که آلت تناسلی خود را از دست میدهد و به دنبال راه جایگزینی برای تجربهی لذت جنسی است. کیم کی دوک در این فیلم جنون خود را به اوج خودش میرساند و با به تصویر کشیدن صحنههای دیوانه کنندهای، یک ساعت و نیم مخاطب را در جا میخکوب میکند. عدم پایبندی به چهارچوب تعریفشده برای یک خانواده که در تمام دنیا امری مشترک بهحساب میآید، و به تصویر کشیدن روابط تلخ و آزاردهندهی این فیلم، نه تنها موفق به اکران عمومی برای هیچ گروه سنی نشد، بلکه صدای خیلی از منتقدان را در سرتاسر دنیا درآورد.
روایت این فیلم، برهنه و بیپرده، زمخت و زننده، و بدون در نظر گرفتن هیچگونه مراعاتی است. در این فیلم، چیزی جز سکوت محض، گویای تلخی روایت فیلم نیست. گاه نگاههای بدون کلام که گویای حرفهای بسیاری است و گاه فریاد و صدای ضجههای کارکترهای درماندهی فیلم، جای خالی هرگونه مکالمه و گفتمانی را پر میکند. بیشک فقط یک بار تماشای این فیلم کافی است تا تصاویر آن برای همیشه در یادتان بماند. موبیوس یکی از بهترین فیلم های بدون دیالوگ سینمای جهان است.
بهترین فیلم های بدون دیالوگ انیمیشنی
سه قلوهای بلویل (Belleville Rendez-vous (2003
شاید با خود فکر کنید که ساخت انیمیشن بدون دیالوگ، با در نظر گرفتن قابلیتهای این مدیای خاص کار راحتتری باشد. در انیمیشنهای کوتاه ساختهشده توسط شرکتهای بزرگ دیزنی و پیکسار، نمونههای متعددی از انیمیشنهای بدون دیالوگ دیده میشود. اما وقتی صحبت از یک انیمیشن بلند سینمایی میشود، کمتر کسی جرئت ساخت آن را به خود میدهد. البته در نظر گرفتن انیمیشن قدرتمندی به نام سه قلوهای بویل، این انتخاب را سختتر میکند.
(Belleville Rendez-vous (2003 داستا پسربچهای در یکی از مناطق روستایی فرانسه را روایت میکند که همراه با مادربزرگش (مادام سوزا) زندگی میکند. مادام سوزا برای او دوچرخهای میخرد و تشویقش میکند در مسابقات دوچرخهسواری دور فرانسه شرکت کند و برنده شود. اما گروهی گنگستر مافیایی پسر جوان را میربایند و به شهر بزرگ بل ویل میبرند تا از او به خاطر مهارتهایش در دوچرخهسواری، در یک قماربازی پیچیده استفاده شود. ین فیلم کاندیدای ۲ اسکار (کاندیدای اسکار بهترین انیمیشن-کاندیدای اسکار بهترین موسیقی) در سال ۲۰۰۴ شد.
سیلوین چمت (Sylvain Chomet) کارگردان این انیمیشن، با این فیلم سه قلوهای بلویل شمارا به دنیای خیالی و سورئالی میبرد که تصاویر گویای همهچیز است. خلاقیت چمت برای پرداخت به جزئیات داستان، بدون استفاده از دیالوگ در این فیلم، یک نمونهی کمنظیر است. به شکلی که ما تمام دادهها تا حتی تخیلات کاراکترها و هر آنچه که برای بیان قصه لازم است را در قالب تصویر میبینیم.
بهترین فیلم های بدون دیالوگ مستند
در سینمای مستند، عدم وجود دیالوگ امری طبیعی به نظر میرسد. در اکثر مستندهای تلویزیونی، حتی تولیدات شبکههای بزرگ جهان مثل BBC و نشنال جئوگرافی، تصاویر بخش عمدهی فیلم را تشکیل میدهند. البته استفاده از نریشن، در اغلب فیلمهای مستند تلویزیونی رایج است. اما در میان تمامی این فیلمها، نام یک کارگردان به چشم میخورد که در فیلمهایش از هیچگونه نریشن یا گفتگویی استفاده نمیکند.
ران فریک ( Ron Fricke) مستندساز آمریکایی است که فیلمهایش شالودهای از تمامی جوانب زندگی بر روی کرهی زمین است. فریک تمامی از تصاویر و مناظر عجیب طبیعت گرفته تا سنتها و باورهای انسانها و اقوام مختلف و زندگی ماشینی و مدرن انسان امروزی را در هم میآمیزد و با کنار هم چیدن تصاویر انتخابشده از آرشیو بینظیری که انگار هیچ نقطهای از این کرهی خاکی را جا نینداخته، فیلمهایی را میسازد که تماشای آن هر مخاطبی را به فکر فرومیبرد.
دو فیلم سامسارا (Samsara (۲۰۱۱ و باراکا (Baraka (1992 دو فیلمی است که رون فریک به تهیهکنندگی مارک مگیدسون ساخته و هر دو مکمل یکدیگرند. تصاویری که در این فیلمها میبینید، فراتر از مستندات پیش میرود و اندیشهای بزرگ را نمایان میکند. اندیشهای که پیش از هر چیز دیگری گواهی بر عظمت هستی بیکران بر روی این کرهی خاکی است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0