به قلم: دکتر شاهین سپنتا
مفهوم وطن و شعر وطنی
در طول تاریخ پر فراز و نشیب ادب فارسی، سرایندگان پارسیگو برداشتهای متفاوتی از مفهوم وطن داشتهاند و از دیدگاه متفاوتی به این مقولــــه پرداختهاند. در آثار گروهی از سرایندگان چون ابوسعید ابوالخیر، مسعود سعدسلمان، ناصرخسرو، سعدی و حافظ، مفهوم وطن بهعنوان روستا یا شهر زادگاه و یا محل زندگی بهکار برده شده است.
از سوی دیگر و برخلاف دیدگاه اندیشوران امروزی که حدیث معروف حب الوطن من الایمان در میان آنها از جایگاه ویژهای برخوردار است، بسیاری از قدما یا به صحّت این حدیث به دیدهی تردید مینگریستند و یا تفاسیر مختلفی را در مورد آن بیان میکردند. صوفیه منظور از آن را شوق بازگشت به عالم روح و ملکوت میدانستند. مولوی معتقد بود که وطن در حدیث مذکور، عالمی است که با این وطن خاکی ارتباط ندارد. پیش از مولوی نیز، شهابالدّین سهروردی، حب الوطن را به معنی رجوع به وطن اصی و اتّصال به عالم علوی میداند. گروهی نیز چون شیخ بهایی، «حب الوطن» را از سنخ «حب الدنیا» دانسته و با استناد به حدیث مشهور «حب الدنیا رأس کل خطیئه»، منظور از وطن در حدیث فوقالذکر را «اقلیم روح» میدانند. اینگونه برداشتها و تصوّرات از مفهوم وطن در دوران معاصر نیز طرفدارانی داشته و دارد و در اندیشهی کسانی چون جمالالدّین اسدآبادی و اقبال لاهوری با اندک تفاوتی بهصورت تئوری وطن اسلامی خود مینمایاند.
با بررسی سرودههای بسیاری از سرایندگانِ پارسیگوی معاصر، بهروشنی هویداست که برخلاف دیدگاههای پیشین، بسیاری از سخنوران، حب الوطن را از سنخ حب الجمال دانسته و با تمام وجود به وطن خویش عشق میورزند. این نگرش با آغاز عصر بیداری و در دوران نهضت مشروطه و با گسترش اندیشههای آزادیخواهانه متأثّر از توسعهی سیاسی و اقتصادی اروپا و با پشتوانهی میراث بزرگی چون اوستا و شاهنامه در ایران متولّد میشود و رشد مییابد. در این میان، نسل جدیدی از سرایندگان وطنی همچون ادیبالممالک فراهانی، بهار، اشرفالدّین حسینی، عارف قزوینی، دهخدا، میرزادهی عشقی و دیگران، بهتدریج پای به عرصهی ظهور مینهند.
ادیبالممالک فراهانی، شاعر ملّی
یکی از کسانی که سرودههای وطنی او در پیشبرد این جنبش نقشی موثر ایفا نموده است، ادیبالممالک فراهانی است. او بهعنوان یکی از پرچمداران میهنگرایی در دوران خویش، میکوشید تا بهجای پرداختن به موضوعات و مضامین «پاخورده» و «نخنما»، مهر میهن را سرلوحهی کار خویش قرار دهد و در سرودههایش حرف دل هزاران انسان آزادهی ایرانی را به شیوایی بازگو کند. دقیقاً به همین خاطر است که ادیبالممالک در زمان خویش بهعنوان شاخصترین شاعر ملی مطرح میشود و مجموعهی اشعارش در سالهای متمادی در بین ایرانیان وطنخواه دستبهدست میشود و هواخواهان فراوان مییابد.
تحقیق و پژوهشی در آثار سرایندگان اشعار وطنی بویژه ادیبالممالک، میتواند مقدمهی خوبی برای شناخت چهگونگی شکلگیری اندیشههای میهنگرایانه در آن دوران باشد. نکتهی دیگر اینکه، شاید از رهگذر این پژوهشها، نکات مبهم بسیاری که سالها در پروندهی هنری سرایندگان بزرگی چون ادیب مکتوم مانده است، روشن شوند و پرده از بسیاری اشتباهات متداول برداشته شود. چنانکه در این نوشتار نیز نگارنده میکوشد تا با بهرهگیری از شواهد موجود، روشن سازد که در انتساب یکی از مشهورترین سرودههای وطنی به ادیبالممالک، احتمالاً اشتباهی رخ داده است. چنانکه پژوهشگران ارجمندی چون دکتر غلامحسین یوسفی و دکتر احمد رنجبر نیز برپایهی این اشتباهات، قصیدهی وطنیّه با مطلع زیر را به ادیبالممالک فراهانی نسبت میدهند:
تا کی ای شاعر سخنپرداز میکنی وصفِ دلبران طراز…
جمعآوری و طبع دیوان ادیبالممالک
در سال ۱۳۱۲ خورشیدی، دیوان اشعار ادیبالممالک به همّت استاد حسن وحید دستگردی جمعآوری و به طبع رسید. وحید دستگردی خود در ذیل مطلبی با عنوان «چهگونگی بهدست آمدن آثار ادیبالممالک و طبع و تدوین آن» در مقدمهی دیوان ادیب مینویسد:
«… قریب یکسال به جمعآوری و تدوین اشعار از دفاتر جُنگمانند ادیب و جُنگهای دیگران مشغول شده و آنگاه طبع دیوان را آغاز کردم و مسلّم اگر ادیب هم بِنَفْسِه مشغول تدوین میشد، بهتر و جامعتر از این تدوین نمیکرد.»۱
وحید دستگردی، تنها کسی نبود که در آن سالها برای جمعآوری اشعار پراکندهی ادیبالممالک تلاش فراوان نمود. «خانملک حسینی ساسانی» پسرعموی ادیبالممالک نیز برای گردآوری اثار ادیب کوششهای بسیار موفق میشود که فهرستی از آثار گردآوریشده را در کتابچهای با نام «آگاهینامه از جمعآوری اشعار ادیبالممالک میرزا صادقخان قائممقامی»۲ در برلین به سال ۱۳۴۱ ق. (۱۹۲۳ م.) منتشر نماید. وی در دیباچهی «آگاهینامه» در خصوص چهگونگی جمعآوری این آثار چنین مینویسد:
«… مرحوم ادیبالممالک از بنی اعمام حقیر بود. و نسبت به حقیر که از ایّام خردی به درک فیض خدمتش نائل شده و سالها همدم و همنفسش بودم، تا آخر عمر یگانگی و محبّت مخصوص اظهار مینمود… و اغلب نسخهی اشعاری را که انشاء فرموده بود، به حقیر میداد. استاد میفرمود که متجاوز از بیست هزار بیت به نظم آورده است. دو دیوان داشت، یکی از آنها تقریباً حاوی اشعاری بود که از سنهی ۱۲۹۹ الی ۱۳۳۰ گفته و در دیوان دیگر بخشی از اشعار قسمت دویم زندگانیاش ثبت شده و چندین بار برای طبع آنها از حقیر تقاضای مساعدت نموده بود. در سال ۱۳۳۶ هجری که در تهران بلاعقب وفات کرد، نظر به میلی که همواره اظهار داشته بود، درصدد طبع دیوانش برآمدم… اکنون قریب پنج هزار و پانصد بیت از اشعار مرحوم ادیبالممالک در نزد حقیر جمع شده است…»۳
انتساب «قصیدهی وطنیّه» به ادیبالممالک
در دیوان ادیبالممالک فراهانی که توسط وحید دستگردی در سال ۱۳۱۲ منتشر شده است، یکی از مشهورترین سرودههای وطنی، به ادیب منسوب شده و در ذیل عنوانِ «قصیدهی وطنی در ۱۳۱۹» در ۲۷ بیت درج شده است. این در حالی است که در آگاهینامه که دکتر خانملک حسینی ساسانی، پسرعموی ادیبالممالک با دقت و وسواس فراوان تهیه کرده است، هیچ اشارهای به این سروده نشده است. این ما را بر آن میدارد که نسبت به دقتنظر وحید در جمعآوری اشعار ادیب مشکوک شویم. این شک هنگامی تقویت میشود که در مقدمهی دیوان ادیب، وحید دستگردی در مطلبی تحتعنوان «اشتباهات ما»، معترف است که به اشتباه اشعاری از «ظهیر فاریابی»، «سحابی استرآبادی» و «اساتید باستان» را به ادیب نسبت داده است.۴
در اینجا پرسش اساسی این است که چرا پسرعموی ادیب، این «قصیدهی وطنیّه» را در فهرست اشعار ادیب ذکر نمیکند؟ آیا مرحوم وحید دستگردی در این مورد نیز اشتباه کرده است؟
دیدگاه سایر پژوهشگران
زندهیاد دکتر غلامحسین یوسفی، در بیست و پنجمین بخش از کتاب مشهور خود به نام چشمهی روشن، طی مطلبی زیرعنوان «مدیح وطن»، ضمن پرداختن به ابعاد مختلف شخصیت ادیبالممالک فراهانی مینویسد که «… پس از چندی به برکت انتشار افکار تازه، شعرهای وطنی و انتقادی فراوانی از طبع او میتراود و مردم را به بیداری و کوشش فرامیخواند… اینک آن قدرت طبع و قریحه و استادی در شعر و ادب، در بیان وطندوستی و افکار تازه و توصیف پریشانیهای مردم و دعوت به چارهاندیشی و تلاش برای بهبود جامعه، بهکار میافتد؛ حتا شیوهی دیرین شاعران را نمیپسندد و راهی توبه آنان نشان میدهد: بهجای مدیحهسرایی و مضامین دیرین، به مدیح وطن و عشق او پرداختن.»۵
دکتر غلامحسین یوسفی در ادامه با استاد به «دیوان ادیبالممالک» که بهکوشش «وحید دستگردی» در سال ۱۳۱۲ منتشر شد، قصیدهی مذکور را نقل میکند.
یکی دیگر از پژوهشگرانی که در انتساب این سرودهی معروف به مرحوم ادیبالممالک، تردیدی روا نمیدارد، دکتر احمد رنجبر است. وی در گزیدهی اشعار ادیبالممالک فراهانی که در سال ۱۳۵۵ خورشیدی منتشر شده است، ضمن این توضیح که «این قصیده را امیری در سال ۱۳۱۹ سروده است»، قصیدهی مذکور را تماماً درج مینماید.۶
به این ترتیب، اگرچه در ابتدا بهنظر میرسد که در انتساب این سروده به ادیبالممالک نمیتوان تردید کرد، ولی با بررسی بیشتر، نکات تازهتری نمایان میشود. چنانکه در سیاحتنامهی ابراهیمبیک بهقلم زینالعابدین مراغهای، قصیدهی مذکور (بهنقل از روزنامهی حبلالمتین، چاپ کلکته)، زیرعنوانِ «قصیده وطنیّه من کلام بدیع» بهطور کامل وطی متفاوت با نمونهی مندرج در دیوان ادیبالممالک، درج شده است،۷ چرا که این سروده در دیوان ادیب 27 بیت و در سیاحتنامهی ابراهیمبیک 25 بیت میباشد. ضمن اینکه شش بیت از ابیات این دو نسخه، کاملاً با هم متفاوت است و ۱۲ بیت نیز دارای تفاوتهای جزئی میباشد. بیست و پنجمین بیت از نسخهی موجود در سیاحتنامه که بهخوبی نشان میدهد این سروده باید از شاعر دیگری به نام «محمّدحسن بدیع» باشد، در نسخهی موجود در دیوان ادیب حذف شده است و این عمدی بودن تغییرات بهوجود آمده را بهخوبی نشان میدهد. با توجه به قدمت سیاحتنامهی ابراهیمبیک نسبت به دیوان ادیب و با توجه به اینکه زینالعابدین مراغهای این سروده را عیناً از روزنامهی حبلالمتین چاپ کلکته نقل میکند، انتساب این سروده به سرایندهای نه چندان مشهور بهنام بدیع بسیار محتملتر مینماید.
نتیجه
به این ترتیب، بهنظر میرسد که در خصوص انتساب یکی از مهمترین سرودههای وطنی تاریخ ادب فارسی به ادیبالممالک، اشتباه بزرگی رخ داده است. اینکه چه کسی در سرودهی بدیع دخل و تصرف میکند و آن را به نام ادیب ضبط میکند، بهدرستی مشخص نیست. شاید این اشتباهات بهخاطر عدم شناخت جایگاه شعرای برجسته و گمنام آن دوره مثل بدیع و محمّداسماعیل عطاءالله اوف مازندرانی رخ میدهد. با این حال، چه این سرودهی تأثیرگذار از بدیع باشد و چه از ادیب، نه چیزی از اهمیت سروده کاسته خواهد شد و نه جایگاه ممتاز این دو سرایندهی ملی، خدشهدار میشود.
ماهنامهی حافظ: اهمیّت مقالهی حاضر، از این منظر است که مجهولی را معلوم میکند، یعنی شعری را که به ادیبالممالک منسوب است، سرودهی میرزا محمّدحسن بدیع میشناساند. امیدواریم دوست ادیب ما، آقای مجتبی برزآبادی فراهانی که آخرین و منقّحترین دیوان ادیبالممالک به همّت ایشان به چاپ رسیده و در صفحهی ۳۸ آن دیوان، این قصیدهی وطنیّه را از اشعار ادیبالممالک فراهانی ثبت کردهاند، در چاپهای بعدی به این موضوع توجه کنند.
در خاتمه، واجب آمد که شرح حال مختصر محمّدحسن بدیع، سرایندهی واقعی این قصیدهی وطنیّه را با استفاده از کتاب سخنوران نامی معاصر، تألیف آقای سیّد محمّدباقر برقعی به خوانندگان ماهنامهی حافظ هدیه کنیم.
پینوشتها
۱ـ دیوان کامل میرزا صادقخان امیری (ادیبالممالک فراهانی قائممقامی)، بهاهتمام و تصحیح حسن وحید دستگردی، ارمغان، تهران، آبانماه ۱۳۱۲.
۲ـ آگاهینامه (جمعآوری اشعار دانشمند دوران و استاد سخنوران ادیبالممالک میرزا صادقخان قائم مقامی)، خان ملک حسینی ساسانی (دکتر در علوم اجتماعیه)، چاپ شرکت کاویانی، برلین، ۱۳۴۱، (۱۹۲۳ م.)
۳ـ همان، دیباچه.
۴ـ دیوان کامل میرزا صادقخان امیری، دیباچه.
۵ ـ چشمهی روشن (دیداری با شاعران)، دکتر غلامحسین یوسفی، انتشارات علمی، تهرا، بهار ۱۳۷۶، ص ۳۴۸ـ۳۵۶.
۶ ـ گزیدهی اشعار ادیبالممالک فراهانی (امیرالشعراء)، دکتر احمد رنجبر، زوار، تهران، ۱۳۵۵، ص ۴۷ـ۵۳.
۷ـ سیاحتنامهی ابراهیمبیک، زینالعابدین مراغهای، بهکوشش محمّدعلی سپانلو، نشر اسفار، تهران، ۱۳۶۴.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0