پایگاه خبری نمانانه: مسعود کیمیایی به مناسبت اکران نسخه ترمیم شده فیلم گوزنها در جشنواره رتردام، در گفتگو با بابک غفوری آذر به نکات جالبی از دوران فیلمسازیاش اشاره کرده است:
اصلاً در دورهٔ ما جایزه گرفتن ضد ارزش بود. یعنی این جوری بود فیلمی که وزارت فرهنگوهنر قبول میکرد آن را به یک فستیوالی بفرستد، ما تمام تلاشمان را میکردیم که این اتفاق نیفتد. برای اینکه آن جایزه به هرجهت جایزهٔ دولتی محسوب میشد.
من این را که دارم میگویم به دلیل این است که هر دورهای به هر جهت پرتابهای خودش را دارد. هر دورهای که شما از یک دوره به دوره دیگری پرتاب میشوید یا هنرها پرتاب میشوند. و تا بخواهند خودشان را به اصطلاح آماده حرکت بعدی یا اصلا حرکت بکنند، کار میبرد خیلی تا به قول معروف یکدیگر را پیدا کنیم، آدمها همدیگر را پیدا کنند. مهمتر از همه، من کاری که میخواهم بکنم را پیدا کنم.
*«گوزنها» خب در دورهای بود که آن دوره زیاد معین و مشخص با تو حرف نمیزد. تو باید حرف میزدی. تو باید فیلم میساختی. تو باید ادبیات تازهای را به وجود میآوردی. سالهای شکوفایی شعر و ادبیات ما بود در آن سالها. و خیلی چیزها. نقاشی بود، موسیقی بود. آن انفجاری که ایجاد شده بود، خب زیاد سلامت نشان داده نمیشد، سلامت عرضه نمیشد. و این را من گفتهام، به دلیل آن اضطرابی که همیشه وجود داشته، از مشروطیت تا حالا وجود داشته برای هنرمندها، هنرشان هم مضطرب است، و آیا به هنرِ مضطرب میشود اعتماد کرد؟ به هر جهت روزگار سختی است برای هنرمند.
* مسعود کیمیایی در پاسخ به این پرسش که بسیاری فیلمهای او را نوعی پیشگویی از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ میدانند گفت: نه، نه، نه. اصلا. من داخل مردم بودم و دیدم. نه. اینها فیلم بودند. اینکه در انقلاب نقش داشته باشند، هیچ وقت سینما و هنرها مؤثر در انقلابات نیستند. انقلابات ریشههای دیگری دارند. از جاهای دیگری شروع میکند. چشمهاش جاهای دیگری است که فوران میکند. اصلا سینما نمیتواند حتی کمک کند. نه. راجع به «سفر سنگ» هم این را به من میگویند، ولی اصلاً اینطور نیست
اصلاً سینمایی که من دوست دارم، سینمایی که با من است و با هم راه میافتیم و به هر جهت خانه و زندگیاش در ذهن من است و خانه و زندگی من هم در آن است، نمیتواند خودش را تکرار کند. خیلیها گفتهاند دوی «قیصر» را بساز، سهی «قیصر» را بساز، حتی مثلا «قیصر» در جبهه، «قیصر» در نمیدانم چه. از این چیزهای اینطوری که حتی قبول کردن طرحش هم سخت است. اصلاً من بعد از «قیصر»، «رضا موتوری» را ساختم که اصلاً دو تا حرف و حدیث جدا از هم هستند، دو تا آدم جدا هستند. از یک طبقه هستند و از یک جا هستند. بهقول قدیمیها روی یک آجر هستند ولی خیلی با هم متفاوتاند.
نه، از این که یکی دیگر بسازم مثل آن، یکی دیگر بسازم مثل آن، اینها چیزهایی در فیلمسازهایی است که حالا مثلاً فروشی بکند و حالا جمع کنیم و…
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0