نشست خبری فیلم دیدن این فیلم جرم است با حضور رضا زهتابچیان(نویسنده و کارگردان)، مهدی زمین پرداز،لیندا کیانی،حمیدرضا پگاه،محمود پاک نیت و حمید ابراهیمی(بازیگران)، محمدرضا شفاه(تهیه کننده)، حمید خزایی فر(آهنگساز)، محسن دارسنج(طراح چهره پردازی) و تعدادی دیگر از عوامل فیلم برگزار شد.
محمدرضا شفاه تهیه کننده فیلم در مورد موانع برای ساخت فیلم، گفت: درباره این سوال زیاد صحبت شده است. داستان اولیه فیلمنامه قبل تر نوشته شده است. دو سال پیش ما این فیلمنامه را تصمیم گرفتیم بسازیم که در مراحل اولیه گرفتن مجوز متوقف شد. بعد از آن از اسفند سال گذشته این بحث به طور جدی در حوزه هنری مطرح شد و یک بار دیگر تصمیم گرفتیم که این فیلم را بسازیم. میدانستیم موانع زیاد است ولی تلاش کردیم با مذاکره کار را پیش ببریم. در نهایت مجوز را به نام سازمان حوزه هنری صادر کردند. بعد از این هم که ساخته شد،نام تهیه کننده حقیقی هم که بنده بودم را به فیلم اضافه کردند.
زهتابچیان در ادامه درباره پایان فیلم و اینکه آیا رضایت مخاطب را جذب خواهد کرد، گفت: سعیم بر این بود که مخاطب رضایت داشته باشد. اما اینکه این اتفاق افتاده یا نه نمی توانم به طور قاطع بگویم. این بازخوردی است که باید از مخاطبان بگیرم.
این کارگردان در پاسخ به این سوال که به این قائل هستید که شروع فیلم بهتر از پایانش است گفت: شروعش قاطع تر است ولی فکر نمی کنم بهتر باشد.
از رضا زهتابچیان درباره اینکه کلوزآپ های پیاپی در سکانس خلع سلاح باعث شده مخاطب دیر متوجه اتفاق رخ داده شود و آیا تدوین مجدد می شود، گفت: کمی بخش درگیری ها را کم می کنیم.
زهتابچیان درباره اینکه آیا فیلم نگاهی به موضوع کاپیتولاسیون دارد، و اینکه آیا این موضوع میتواند مانع اکران فیلم شود، گفت: حتی بدون کاپیتولاسیون هم احتمال اکران نشدن فیلم وجود دارد. این فیلم درباره کاپیتولاسیون نیست. من یک خطای سیستمی را به پرده می آورم.اما من به دنبال این هستم که چرا چنین خطایی در این سیستم وجود دارد. من می خواهم بگویم چرا اصلا چنین مرد مستی باید به این شوکت برسد. این به خاطر ناصر احتشام است. برخی منتقدین نوشته بودند که کارگردان فیلم اسلحه را بر قلم مقدم می داند و هرگونه مذاکره با غرب را مایه خفت می داند. اگر بحث ما کاپیتولاسیون بود دیگر سرهنگ نیروی انتظامی و فرمانده سپاه و آن روحانی وارد داستان نمیشدند. آن مرد مست سطح قصه است و در عمقش چیز دیگری وجود دارد.
زهتابچیان در مورد سفارشی بودن فیلمش و همچنین پرداختن به مقوله غیرت سیاسی گفت: فقط در همین حد بگویم که چنین حرفهایی قابل اثبات نیست. فیلم سفارشی یعنی از سمت نهادهای حکومتی حمایت شود که اگر اینطور بود چنین فیلمی ساخته نمیشد. من این فیلم را به دندان گرفتم و ساختم. به ما پروانه ساخت ندادند و گفتند این فیلم خط قرمز ماست. در نهایت حوزه هنری پای کار آمد و کمک کرد این فیلم را بسازیم. ما محروم بودیم از دریافت مجوز. مجوزی که همه فیلم ها به راحتی می روند و می گیرند. کدام کار سفارشی؟
صالحی، دستیار کارگردان فیلم در مورد بحث سفارشی بودن آن گفت: این فیلم وقتی ساخته شد متولی زیاد پیدا کرد. این کار مجوز نیروی انتظامی نداشته به خاطر همین ما مجبور شدیم برویم در شهرک سینمایی غزالی با دکور سال ۵۷ سریال معمای شاه فیلمی بسازیم در سال ۹۷٫ ما در خیابان دزدکی پلان می گرفتیم و نمی توانستیم نماهای باز داشته باشیم. انگار که فیلمی زیرزمینی ساختهایم. نیروی انتظامی حتی مجوز نمیداد برای مجوز نمایش این فیلم در جشنواره برای اینکه یک پلان را از کار دربیاوریم، پلانی که فقط پیامش این بود نیروی انتظامی در کنار مردم است.
زهتابچیان در پاسخ به سوالی درباره مقدم بودن اسلحه بر قلم در فیلمش گفت: اینطور نیست. من در شرایطی هستم که مدام اسلحه را نفی می کنم. انصافا من از دوستانی که آنجا حاضر هستند می پرسم که شما اگر جای امیر بودید چه میکردید؟ خودتان را جای او بگذارید که این بلا سر زن و بچهاش آمده. امیر چه کار باید میکرد؟ یک مشت قلدر آمدهاند و دارند او را میبرند. من آن اسلحه را بیدلیل دست امیر ندادهام. حتی خود امیر هم گفت که این اسلحه را آنها دست من دادند.
شفاه در پاسخ به سوالی در مورد سانسور فیلم از پایان فیلمبرداری تا اکران گفت: صبر مجموعه حوزه هنری در طول ساخت این فیلم مثال زدنی بود. آن چیزی که در نهایت ساخته شد و ارشاد با رعایت تمام محافظه کاریها مجوزش را صادر کرد، چیزی از آن حذف نشد به جز یک سکانس که آقای صالحی توضیح داد.
او همچنین در مورد شباهت شخصیتهای سیاسی حاضر در فیلم با افراد حقیقی گفت: هیچکدامش مشخصا یک نفر نیست. این آدمها، آدمهایی هستند که نمونههای آن در سپهر سیاسی ایران و یا هر کشور دیگری وجود دارد و در مورد شخص خاصی نیست.
شفاه در پایان در مورد کاپیتولاسیون گفت: کاپیتولاسیون یک قانون است که ایرانی بودن را یک ننگ می داند. قبل از انقلاب بوده و بعد از انقلاب هم وجود دارد. این که اگر امروز نتوانستهاند این را به قانون تبدیل کنند به خاطر ایستادگی مردمی است که در این کشور زندگی می کنند.
سوال بعدی درباره اسم فیلم پرسیده شد و اینکه آیا این اسم برای جذب مخاطب بوده، رضا زهتابچیان در پاسخ گفت: اسم فیلم دیالوگی بود در یکی از سکانسها که میگفت پس چرا نمیگذارید این فیلم را مردم ببینند. دیدن فیلم جرم است؟ به خاطر اینکه مردم تجمع کرده بودند و عکسهایشان در شبکههای مجازی منتشر میشد. راد یک تیم فیلمبرداری میآورد و مینوشت اینجا صحنه یک فیلم است. این دیالوگ و آن سکانس حذف شد و الباقی سکانسها را هم نتوانستیم بگیریم. بنابراین خالی از مردم است. دوازده، سیزده سال پیش که این اسم را انتخاب کردم دو منظوره بود. هم احساس می کردم جذابیت دارد و هم کاشت و برداشتی در این فیلم است. بعدا اسم به صورت مضمونی ماند چون هر جا برای فیلمنامه صحبت میکردیم با هیجان گوش میکردند ولی نهایتا میگفتند نمیخواهی بسازی که؟ و بعد وعده میدادند که ببینیم چه میشود، و هیچکس و هیچ نهادی پای کار نیامد.
کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» در ادامه درباره نهادهایی که برای ساخت این فیلم به آنها مراجعه کرده گفت: تقریبا به تمام نهادهای مربوطه و حتی نهادهایی که فیلم به آنها مرتبط می شود، پای کار نیامدند. بعضی ها می گفتند این فیلمنامه را دوست داریم و فلان بخش آن حرف دل خود ما است. هیچ کس نیامد و فقط حوزه هنری پای کار و به رغم تمام مخالفت ها یک تنه ایستاد تا کار به اینجا رسید.
زهتابچیان در ادامه درباره پایان فیلم و اینکه آیا رضایت مخاطب را جذب خواهد کرد هم گفت: سعیام بر این بود که مخاطب رضایت داشته باشد. اما اینکه این اتفاق افتاده یا نه نمی توانم به طور قاطع بگویم. این بازخوردی است که باید از مخاطبان بگیرم.
کارگردان در پاسخ به این سوال که به این قائل هستید که شروع فیلم بهتر از پایانش است گفت: شروعش قاطع تر است ولی فکر نمی کنم بهتر باشد.
از رضا زهتابچیان درباره اینکه کلوزآپ های پیاپی در سکانس خلع صلاح باعث شده مخاطب دیر متوجه اتفاق رخ داده شود و آیا تدوین مجدد می شود گفت: کمی بخش درگیریها را کم می کنیم.
از خزائیفر آهنگساز فیلم درباره موسیقی فیلم و تکراری بودن موتیفهای آن گفت: اینطور نبوده است. یک بخش به این دلیل است که من خیلی از سکانس های فیلم را نرسیدم کار کنم و مجبور شدیم کپی کنیم. چند تا قطعه به خاطر زمان کم قطعه انتخابی بوده و این بهم ریختگی و تکراری بودن در آن به وجود آمده است.
رضا زهتابچیان درباره اینکه ۲۰سال پیش حاتمی کیا آژانس شیشه ای را با موضوع بی عدالتی ساخت و حالا شما این را ساختید و آیا ممکن است ۲۰ سال بعد هم کارگردان دیگری باز هم از بی عدالتی فیلم بسازد گفت: این آسیب پذیری اصلا قضای خداوندی و یک مساله فلسفی است. همه چیز در حال تغییر است و نیاز به مراقبت دارد. ضمن اینکه با فرض اول شما موافق نیستم. آژانس شیشه ای را استادی ساخته که من خیلی او را دوست دارم و به او شبیه هستم. فیلم آژانس شیشه ای خیلی درباره بی عدالتی نبود. دیالوگ اینوری اونوری زیاد در فیلم ما استفاده شده بود و ما سعی کردیم این را رئالیزه کنیم برای همین شاید مشخص نباشد.
تهیه کننده فیلم هم در ادامه گفت: من یادم است در نشست خبری آژانس شیشه ای هم پرسیدند چرا شبیه بعدازظهر سگی ساخته شده و حتما ۲۰سال بعد هم فیلمی شبیه فیلم ما ساخته خواهد شد. چون موقعیت دراماتیک یکی است.
سوال بعدی از رضا زهتابچیان پرسیده شد که آیا فرد انگلیسی قرار بود تحریم ها را دور بزند؟ کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» گفت اصلا چه کسی گفت این فرد انگلیسی است. عمدا این فرد یک ایرانی الاصل است که «تو ای پری» گوش می کند. سیستم ها از داخل می پوسد و ما میخواستیم این را نشان بدهیم.
«چرا امیر حین مذاکره در گوشه ای نشست و فیلم سونوگرافی و همسرش را نگاه کرد. احساس نمیکنید این باعث می شد انگیزه های شخصی وارد فیلم شود. این سوالی بود که پرسیده شد و رضا زهتابچیان در پاسخ»، گفت: چنین احساس نمی کنم برای اینکه نقطه پیچش انگیزه شخصی و انگیزه ملی و یک فضاسازی عاطفی بود.
تهیه کننده هم در تکمیل این حرف گفت: بعد از آن پلان درواقع این پایان ارتباط های عاطفی و شخصی امیر با قصه گروگان گیری است و از آنجا تا پایان فیلم دیگر حرفی از خانواده امیر به میان نمی آید.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0