بهرام بیضایی: حقیقتا من آمادگی ندارم که آمار بدهم. اگر می دانستم مراجعه می کردم یکی یکی می شمردم و می گفتم که چرا هر کدام از اینها در زمان خودشان اجرا نشده اند و اگر چیزی در زمان خودش اجرا نشود، نمی دانم چرا دیگر هیچ وقت اجرا نمی شود برای اینکه سینمای ما این قدر هم ظرفیت ندارد که حتی همان تعداد نشده را کمک کند و یا سرمایه گذاری کند که ساخته شود برای اغلب آنها متاسفم که چرا ساخته نشده اند.
و اما اینکه سانسور چه نقشی دارد. ببییند سانسور ما یک شکل نیست. ممیزی ما یک بخش رسمی دارد همانی که اعلام می کند که مجوز می دهد یا نمی دهد, این یک بخش رسمی است. بخش دیگر این است که ممکن است مجوز یک چیزی را بدهد، ولی پرده مناسب و زمان مناسب و امکانات برای نمایش ندهد. الان کلی از فیلم های قبل از انقلاب عملا توقیف است، ولی از نظر آنها این نیست. آنها به ما می گویند به ما ارایه نشده است.
الان می گویند بعضی از کارها در اولویت ما نیست. نمی گویند نه و می گویند الان شما یک کار دیگر بیارید که چه طور باشد و فرق نمی کند که چه طورتر باشد و بعضی از اینها این قدر طول می کشد که آدم خودش بفهمد که به اجازه نمی رسد و حتی بعضی وقت ها اصلا آدم را صدا می کنند و حتی یک بار می خواستند به من مشاور بدهند که به من کمک کند که سناریو مقبول و منطقی بشود که من البته رد کردم و فریادم به عرش رسید.
و بعضی وقت ها شروع می کنند به نصایحی که این شخصیت ها را عوض کنید و این را چه طور کنید و … که اینها همه دوستانه است، ولی در حقیقت شکلی از سانسور است که خودت بگویی نه. حتی فیلمنامه ای هم که دوست داری به جای می رسی که وقتی به روی پرده می رود از آن بیزاری از همه چیزش از این همه دوندگی برای یک کار خیلی ساده.
من نمی دانم چرا این قدر ما باید رنج ببریم؟ چرا باید این قدر ارشاد بشویم؟ چرا این قدر باید تحقیر بشویم؟ نه یک نمایش درست نه یک صدای درست؛ هیچی درست نیست و آخر سر آدم فکر می کند که خدای من، من چرا در این حرفه هستم و چرا من ول نمی کنم؟ این است که راستش گذشته از اینکه بخواهم از کارهای ساخته نشده ام آمار بگیرم و هی تاسفی بر تاسف های گذشته ام اضافه کنم و واقعا چه فایده از این تاسف ها؟
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0