دکتر مریم مشرف
در سرتاسر ایران، شهریورماه، سالگشت درگذشت شهریار، شاعر بلندآوازهی معاصر است که بعضی اشعار او در میان عامهی مردم ایران از مقبولیتی هرچه تمامتر برخوردار شده است و به این دلیل دو سه سال پیش مجلس شورای اسلامی قصد داشت که روز خاصی را بهنام «روز شهریار یا روز شعر» تصویب کند. در باب شهریار سخن بسیار توان گفت. ما در این شماره، بهمناسبت سالگشت مرگ او، به نشر مقالهی حاضر در این شماره اکتفا میکنیم.
□ زندهیاد استاد سیّدمحمدحسین شهریار، فرزند مضامین عالی و پرمغز خویش است. او پدر فصاحت و بلاغت کمنظیر خود است. او پادشاه ملک اندیشه و بیان است و سخن او بیگمان یکی از مشخصترین شیوههای ادبی ایران است و شیوهی سخن او به شیوهی سخن خواجه حافظ بسیار نزدیک است و در ابداع مضمون و آوردن تعبیرات تازه در بهکاربردن استعاره و تشبیه و کنایه اهمیت بهسزایی قائل است.
شهریار همانند حافظ «شهرهی شهر است به عشقورزیدن»
به شهر عشق منم شهریار و چون حافظ
منم کـه شهرهی شهرم به عشقورزیدن
تـو شـور کوهکن آور نه قصهی شیرین
کـه کـوه عشق به ناخن توان تراشیدن
کار در مورد شهریار بسیار کم شده است و در مورد دیگران کمتر، بدین جهت هرچه در مورد شهریار از سوی دوستدارانش بررسی و تحقیق شود، قابل احترام و ارزش و استفاده است.
در این راستا، کتابی بهنام مرغ بهشتی (زندگی و شعر شهریار) توسط نشر ثالث با تألیف خانم دکتر مریم مشرّف (عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی) در سال ۱۳۸۲ به بازار کتاب عرضه شده است. این مجموعه را سه بخش بستر رمانتیسم، تغزل و رمانتیسم اجتماعی تشکیل میدهد که نگارنده مطالبی را در مورد کتاب فوقالذکر از نظر خوانندگان محترم میگذرانم.
بخش اول ـ بر بستر رمانتیسم
در این بخش پس از مقدمهی کتاب، نویسنده عناوین «رمانتیسم فارسی و شهریار» و «تخیّل» یا بهتعبیر استاد شهریار «تابلوسازی رمانتیک» و نظر استاد شهریار را دربارهی شعر رمانتیک مورد بررسی قرار داده است و به مورد زیر اشاره کرده که تابلوسازیهای شاعر (شهریار) بیشتر در سرودههای خود با عنوان مکتب شهریار جلوهگری مینماید و بیان این موضوع ما را از مطالعهی دقیق نویسندهی کتاب بر تمامی آثار استاد شهریار خبر میدهد که مؤلف باذوق با تمام وجود به شعر شهریار اشراف داشته است و بیشتر از خود آذریها به شهریار و شعرش دلبستگی دارد.
از موارد قابل توجه دیگر در این بخش از کتاب، مقایسهی شعر دختر آسمان شهریار با شعری از ریچارد آلدنیگتن شاعر انگلیسی است که اوج هنرنمایی و شهریارشناسی مؤلفِ باذوق را میرساند.
بخش دوم ـ تغزّل
بخش تغزل به اعتقاد نگارنده مهمترین، فنیترین و مجزّاترین بخش این مجموعه را تشکیل میدهد.
در این بخش «عشق و تغزّل در شعر شهریار»، «زبان تغزّل در شعر عاشقانه»، «عشق مردمی شهریار»، «علاقه و افتخار شاعر به آذربایجان»، «بررسی شعر شهریار» از سه بعد حرکت در مکان، حرکت در زمان و حرکت در زبان و نکاتی دربارهی شعر معروف «راز و نیاز» و… مورد بررسی قرار گرفته است. امّا یادآوری نکات زیر برای این بخش از کتاب:
۱ـ در صفحهی ۶۶ کتاب، مؤلف محترمه چنین بیان مینماید که: «مضمونهای عرفانی در سراسر دیوان شهریار وجود داشته و تفاوت شهریار با دیگر شعرای رمانتیک دورهی خودش در همین است که رمانتیسم او رنگ و بوی تغزّل رمانتیک مولوی و عارفان ایرانی را با خود دارد…».
بعداً اضافه مینماید که: «در دیگر رمانتیکهای همدورهی او نگاه عرفانی یا اصلاً حضور ندارد و یا حضور آن کمرنگ است»، پس برای ادعای دلایل گفتهشده، شعر فریدون توللی و نادر نادرپور را شاهد آورده که نکتهی حائز اهمیت در این موضوع به قرار زیر است:
اولاً، مؤلف کتاب برای اولینبار در تاریخ ادبیات معاصر موضوع فوقالذکر را بیان نموده که بهنظر نگارنده خالی از عیب و نقص ادبی بهشمار میآید و از زوایای دیگر برای دیگر محقّقان ادبیات معاصر بهترین نمونهی مأخذ میباشد.
ثانیاً، مطرحشدن چنین موضوعی، نگارنده را به یاد کتاب مکتب حافظ یا مقدمه بر حافظشناسی استاد دکتر منوچهر مرتضوی میاندازد که برای اولینبار مفاهیمی چون «رندی»، «عشق» و «ملامتگری» را در مورد خواجه حافظ مطرح نمودند.
در صفحهی ۷۱، مؤلف کتاب در مورد عشق مردمی چنین بیان مینماید: «سوی دیگر عشق و عواطف مهرآمیز در شهریار متوجه اجتماع است، اجتماع از دید او بهصورت یک کل انسانی مطرح میشود. شهریار رنج انسانها را میبیند، فقر و بیعدالتی عمیقاً قلبش را به درد میآورد و…»
اگر اغراق نباشد، باز هم نویسندهی باذوق مورد ستایش است، چون خود را چنان در عرفان شهریار غرق نموده که انگار سالها با شهریار ملک سخن بوده و از نزدیک با خلق و خوی او آشنا گشته است، زیرا نگارنده از زبان بیوک نیکاندیش، دوست بسیار نزدیک استاد شهریار و مؤلف مجموعهی در خلوت شهریار، بارها شنیدم که استاد شهریارهمیشه به فکر اجتماع و مردم بوده و خیلی با غم و غصهی مردم در جامعه سروکار داشته است.
در صفحهی ۷۳، نویسنده اینچنین مطرح مینماید که:
«شهریار به ایران عشق میورزید، او در شعرهایش همیشه از ایران و افتخارات ایران با غرور یاد میکند، فردوسی را میستاید و دربارهی او میگوید:
مـثـل فـردوسـی آدمی که خدای
در سـخـنـش آفـریـده بیهمتای
آنکه چون او به شعر نابغه نیست
گـو «خدای سخن» مبالغه نیست
آنکـــه آزادی از او زاده اســـت
درس میهنپرستی او داده است»
عناوین فوقالذکر قابل توجه افرادی است که شهریار را پیرو شاعران ترکیه معرفی مینمایند، نه شاعر میهنپرست ایرانی و شاهنامهی فردوسی را با آن همه عظمت و شکوه با داستان کذب «دده قور قود» مقایسه نموده و چنین تأکید مینمایند که شاهنامه فقط مدح شاهان است، غافل از آن هستند که شاهنامه درس جوانمردی، وطندوستی و اتحاد ایران آباد را به ما میآموزد.
در صفحهی ۸۰ ، نویسندهی محترمه چنین بیان مینماید که:
«شهریار به زبان ترکی علاقهی زیادی داشت و صاحب مطالعه هم بود.»
بهنظر نگارنده بهتر بود که نویسنده چنین بیان مینمودند که شهریار به زبان آذری علاقهی زیادی داشت، چون خود استاد شهریار در مصاحبه با فیروز ثمرین در مجلهی کیهان فرهنگی، (سال پنجم، شمارهی ۷، مهرماه ۱۳۶۷) اذعان مینمایند که: «لهجهی ترکی ما با سایر لهجهها متفاوت است و من سعی میکنم که به لهجهی خودمان بنویسم.» در مورد زبان آذری و لهجهی ترکی مراجعه شود به مقالهی نگارنده با عنوان زبان مردم آذربایجان در ماهنامهی ایرانمهر (شمارهی ۶، دیماه سال ۱۳۸۲، ص ۳۲ـ۳۶).
بخش سوم ـ رمانتیسم اجتماعی
در این بخش از کتاب، «عامیانهنویسی»، «مروری کوتاه بر زندگی شهریار»، «در حلقهی شاعران معاصر»، «گزیدهی اشعار و غزلها»، «چند شعر کوتاه و دوبیتی» و «چند شعر بلند و یک شعر آزاد» مورد بحث قرار گرفتهاست.یادآوری نکات ذیل برای این بخش:
۱ـ در صفحهی ۲۳۳، نویسندهی کتاب چنین بیان میکند که: «با این همه او (شهریار) همچنان در تبریز ماند تا محمّدحسین دوساله شد و در یکی از روزها که طفل دوساله دم در مشغول بازی بود، مادرش با نگرانی آمد که او را به خانه ببرد، در این وقت مرد تنومندی با پیشانی فراخ از برابر منزل آنها میگذشت، چهرهی خرّم محمّدحسین توجهش را جلب کرد و بیاختیار بهسوی او رفت و او را از مادرش گرفت و در آغوش کشید و بوسید. این مرد تنومند کسی جز ستارخان نبود.»
در پایان صفحه، مؤلف کتاب رجوع میکند به کتاب زندگی شهریار تألیف مظفر سربازی (چاپ سال ۱۳۸۱)، امّا از آنجا که خوانندگان محترم و شهریارشناسان نامدار مطلع هستند، کتاب سربازی کپی برابر اصل کتاب در خلوت شهریار بیوک نیکاندیش میباشد که نگارنده در شمارهی ۵۹ کتاب ماه ادبیات و فلسفه بهتاریخ شهریور سال ۱۳۸۱، از صفحهی ۹۲ـ۹۳، تمام سرقات ادبی مظفر سربازی را بهصورت مقالهای با عنوان «دریچهای بر خلوت شهریار» بهوضوح آشکار ساختم و مؤلف پژوهشگر کتاب «مرغ بهشتی» باید مطلع باشند که سربازی این موضوع را بدون مأخذ از کتاب در خلوت شهریار برداشت نموده بود، امّا از روی متن هم نتوانسته است حق مطلب را ادا نماید و موضوع صحیح از زبان استاد شهریار چنین میباشد: «زمانیکه مجاهدین مشروطه در تبریز با قوای استبداد بهشدت در نبرد بودند، نیروهای ستارخان با کندن دیوار خانهها و رفتن از خانهای به خانهای، با هم در ارتباط بودند، زیرا عبور از کوچهها امکانناپذیر بوده است. در آن زمان، بچهکودکی چندماهه در آغوش مادرم بودم، بنا به گفتهی مادرم، روزی بهشدت گریه و زاری میکردم که ستارخان متوجه ما میشود و ضمن دلداری مادرم، مرا به بغل گرفته و میبوسد و میپرسد: اسمش چیه؟ مادرم جواب میدهد: سیّدمحمدحسین و یا ستارخان در حالیکه مرا در بغل داشته، رو به طرف آسمان کرده و گفته بود: ای خدای بزرگ، تو را به جدّ بزرگوار این کودک قسم میدهم ما را کمک کن تا بر متجاوزان و زورگویان غلبه کنیم. ای خدا ما را پیش مردم دنیا سرافکنده مکن. سپس ستارخان با صدای بلند به افرادش فرمان حمله را صادر مینماید.»
۲ـ نویسندهی کتاب از صفحهی ۲۶۶ الی ۲۹۱ در بخش حلقهی شاعران، ارتباط استاد شهریار را با این شعرا: «ایرج میرزا، محمّدتقی بهار، پروین اعتصامی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی، نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه) و فروغ فرخزاد» مطرح مینماید، ولی جای شگفتی است که هیچ اسمی از یدالله مفتون امینی بهمیان نمیآید، امیدواریم که مؤلف پرکار در چاپهای بعدی مطالبی را با این عنوان بر این بخش اضافه نمایند، زیرا قصیدهی معروف «شهریار» یدالله مفتون امینی فراموش ناشدنی است:
از مـیـان نـرمدلها شمع روشن شهریار
آخرین سلطان ملک میفروشان شهریار
در پایان چند مورد مطرحشده، هیچ ایراد اساسی برای این مجموعهی نفیس نمیباشد، بلکه یادآوری برای آن است که مؤلف دانشمند در چاپهای بعدی کتاب موارد یادشده را مدنظر قرار دهند.
■
فهرست منابع و مآخذ
۱ـ مرغ بهشتی (زندگی و شعر شهریار)، تألیف دکتر مریم مشّرف، انتشارات ثالث، سال ۱۳۸۲، چاپ اول. ۲ـ در خلوت شهریار، جلد اول و دوم، تألیف بیوک نیکاندیش نوبر، انتشارات آذران، سال ۱۳۷۷، چاپ اول ناشر. ۳ـ مجلهی کیهان فرهنگی، سال پنجم، شمارهی ۷، سال ۱۳۶۷، مهرماه. ۴ـ شهریار شعر، یادنامهی استاد شهریار بهاهتمام محمّدتقی سبکدل، آمادهی چاپ.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0