به قلم: شمسی علیاری
بـه شهریار بده گنج رازِ خود حافظ
که گوهری تو و قدرِ تو گوهری داند
□ محمدحسین بهجت خشکنابی از سرزمین شعلهها، آذربایجان، برخاسته و نام و آوازهی خود را در میان معاصران بهعنوان شاعری سنّتگرا و عاشق، با نام حافظ ـ که از دروازهی قرآن وارد عرصهی شاعری شده است ـ ماندگار کرده است. کلام او در سایهی عشق، مرهمگذار دل عشّاق بیپرواییست که خرمی از گلبن معطر عشق دارند و همین عامل خطاب او را جهانی و مطابق میل همهی اهل معرفت کرده است و باعث شده است که دیوان اشعار او با ترجمه به زبانهای خارجی، سراسر آفاق را درنوردد.
او از هفتسالگی با غوطهوری در دریای بیکران شعر حافظ، به بلوغ رسید و اولین گوهر خود را با تفأل به دیوان خواجه با عنوان «شهریار» بهدست آورد و بعد از آن است که از پی چند قرن، غبار سنّتی را میزداید و طراوت متناسب با نوگرایی اذهان به آن میدهد. در این راه، با وجود تأثیرپذیری و نظیرهگوییهای زیبا از حافظ، میل عاشقانه و مبالغهآمیز او، به استادش مانع از آن میشود که خود را هم کفو حافظ بداند:
بعد حافظ دهنی خوش به غزل باز نشد
عـارفـان قفل ادب بر درِ این خانه زدند
* * *
نتوان به طرز خواجه سخن گفت شهریار
ایـن نکتـه گو به کفو من و همطراز من
تداوم شاگردی شهریار در مکتب حافظ، پژواک عشق را در دلهای مشتاقان منعکس میکند و افتخار مملوکی خواجه او را شهرهی شهر میسازد:
ما شهریار ملک قلوب و قلم شدیم
مملوک خواجهایم و جهانی غلام ما
در زندگی شهریار، عشق که سه مرحلهی مجازی، طبیعی و عرفانی را طی کرده است، در هر مرحله بهتناسب باعث ابیاتی متعالی شده است و ابهام رندانهی حافظ، دستمایهی او در هر مضمونی و در هر برههیی از زندگیاش بوده است.
او بعد از شکست و ناکامی در عشق مجازی، ارادت به خواجه را بر رنج حرمان دل شکستهی خود چون مرهمی میداند و در طبیعت و عشقورزی به تجلّیات جمال الهی و تعالی روحی و فکری و تراوش اشعار ناب در مورد معنویات، بهرهگیری از پیر مغان را در مقام سائلی نیازمند به خود نهیب میزند؛ البته خاکساری او نسبت به استادش در مقابله با مدعیان که عشق او را افسانه و واهی میشمارند، شکل دیگری برای اثبات حقانیت سروش عشق میگیرد و استادیِ شاعر را میرساند:
به گوش آن که صدای خدا نمیشنود
حدیثِ عشقِ من افسانهیی بود واهی
* * *
صدای عشق به گوشم سروش داده به طفلی
هـنـوز گـوش به فرمان آن صدای سروشم
میزان بهرهوری شهریار از غزلیات حافظ، بیشتر بر پایهی معیارهای عشقیست، عشقی که ارتفاع بلند خیال و اندیشهی او را یکسره در سیطرهی خود قرار داده است و او رو به هر سو که میگذارد، نشان از خط و خال و طرهی گیسوی معشوق دارد و نقش هر چهره، آشکارا، غالیهی خط یار است:
همچو حافظ غریب در ره عشق
بـه مقامـی رسیـدهام که مپرس
بدون آنکه بداند در تهاجم بیامان باد پاییزی، این شکوفهی نشکفتهی بهاری به تاراج خواهد رفت و خمیدگی غرور او در اثر افول سرمستی عشق مجازی با نام و یاد معشوق، قامت او را در عرصههای دیگری چون تغزّل و عشق مردمی و وطن و مضمونهای عرفانی، زمینهی امتیاز سرودههای بعدیاش را در ادبیات معاصر فراهم خواهد کرد، و در عرصهی تخیّل و تابلوسازی رمانتیک و چشماندازهای غزلیاتش اشعار «مکتب شهریار» نقطهی پایان و قلهی رفیع شعر را به خود اختصاص خواهد داد. پس بر دلهای آشفتهی نیازمند طبیب لازم است که یکی از ناشناختهترین شاعران معاصر پارسی و بزرگترین شاعر ترکیگوی را بشناسند و عشق او را که زمینهی این افکار و تصانیف شاعرانه شده است، ارج نهند.
با این مقدمه، بهنظر میرسد که حافظ در مرکز تداعیهای شهریار نشسته است و آنقدر در شهریار تکرار میشود که بهنظر میآید حافظ هرگز و در هیچ موقعیتی از یاد شاعر نمیرود، تا نیاز به تداعی برای بازگشتن داشته باشد. اگر سخن از خدا یا علی (ع) باشد، یا اگر قصهی وصل باشد یا هجران، و اگر سخن از دیدار عزیزی و دوری از دلبندی باشد، حافظ نیز یک طرف صحبت اوست، ولی اَشکال تأثیرپذیری از حافظ متفاوت است، مثلاً در غزل «کارگاه آدمسازی»، خود را چون یک کودک دبستانی میداند که فقط تقلید از استادش در توان اوست:
شهریارا! تو همین صورت تقلیدی و بس
ابـتـکـار هـنـر از نـابـغهی شیرازیست
* * *
به خاک خواجهی استاد ما چو میگذری
رسـان سلـامـی از ایـن کـودکِ دبـستانی
در ابیات مفاخرهآمیز نیز شکستهنفسی او در اوج غرور و خودستاییاش موج میزند:’
بـگـذار شـهـریـار بـه گـردون زنـد سـریر
کز خاک پای خواجهی شیرازش افسر است
* * *
شهریارا! چه رهآوردِ تو بود از شیراز
که جهانِ هنرت حافظ ثانی دانست
در مجموع، سه شکل برای تأثیرپذیری شهریار از حافظ میتوان ذکر کرد که عبارتند از: الف ـ استقبال از اوزان و قوافی حافظ؛ ب ـ تضمین عین مصراع یا بیت حافظ و وامگیری از مضمونها و تعابیر حافظ؛ ج ـ گرامیداشت و یادکرد حافظ.
از مجموع ۴۳۷ غزل شهریار، تعداد ۱۶۰ غزل او به استقبال از غزلیات حافظ است که گاهی شهریار دو یا چند غزل خود را به استقبال از یک غزل حافظ سروده است که جهت اختصار به یک مصراع نمونه اشاره میشود:
ای پـادشـه خـوبـان، داد از غـمِ تـنـهـایـی
دل بیتو به جان آمد، وقت است که بازآیی
حافظ
ای ماه شب دریا، ای چشمهی زیبایی
راهـی به خدا دارد، خلوتگه تنهایی
شهریار
در بخش تضمینها، شهریار ۳۵ مورد از اشعار حافظ را تضمین کرده است که در تضمین ابیات معروف حافظ، به نام او اشارهیی نشده است، ولی در بقیهی موارد با القاب حافظ از او یاد کرده است. تضمین بیت هشتم از غزل ۴۸۴ حافظ:
بـیـتـی به من ای خواجهی شیراز که وقت
یک شعر تو را نشئهی صدجام شراب است
* * *
بـیـدار شـو ای دیـده کـه ایـمـن نتوان بود
زین سیل دمادم که درین منزل خواب است
مضمونهای مشترک مورد استفادهی شهریار از دیوان حافظ، تعداد معیّنی ندارد؛ چون شهریار در بیشتر جاها از مضمونهای حافظ بدون نقل و تضمین عین مصراع بهره برده است:
اگـرچه مست و خرابم، تو نیز لطفی کن
نظری بر این دل سرگشتهی خراب انداز
حافظ، غزل ۲۶۴
تـو آفـتـابـی و من لختی خرابهنشین
بتاب و پرتو مهری بر این خراب انداز
شهریار
در بعضی جاها، شهریار به مضمون و مفهوم خاصی از حافظ نظر ندارد، بلکه فقط ترکیبات و کلمات مورد استفادهی حافظ را بهکار میبرد:
حافظ (غزل ۲۷۵): وین ماجرا به سرو لب جویبار بخش؛
شهریار: این ماجرا به زمزمهی جویبار بخش.
در بخش سوم، شهریار برای بیان میزان ارادت خود به خواجه و الهامگیری از شعر و اثبات ناتوانی خود و قدرت شعری حافظ، در موقعیتهای گوناگون از او به بزرگی یاد میکند که هر کدام از آن یادکردها با اشاره و براساس غزلی از حافظ میباشد. مانند این بیت:
از روزگار تالی حافظ طمع مدار
دیگر نظیر حاتم طایی نزاد طی
حافظ
که شهریار با اشاره به غزل ۴۵۴ حافظ سروده است.
در پایان، چنین استنباط میشود که نوع نگرش شهریار در جهت حافظشناسی، بیشتر براساس ذوق و اشراق متکی بر پیوند روحی او با حافظ بوده است که خودِ شهریار ملک سخن به این گرهخوردگی روحی اشاره کرده است: هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم.
پس با بهرهگیری از گنجینهی معنوی حافظ که در کلام شهریار و با بیان او در عصر حاضر متجلّی شده است، بهنظر میرسد که زحمات و دریافتهای ذوقی شهریار در جهت حافظشناسی، میتواند برای حافظپژوهان معاصر راهگشا باشد و همچنین زمینهیی برای خودشناسی نسل جوان بهدست میدهد، چون ابهام و بیان ویژهی حافظ و شهریار، هر کسی را براساس ظنّ خود همراه میکند. ■
فهرست منابع و مآخذ
۱ـ شهریار، محمدحسین، دیوان شهریار، تهران، نشر نگاه، دورهی دوجلدی، ۱۳۷۷.
۲ـ کاویانپور، احمد، زندگانی ادبی و اجتماعی استاد شهریار، تهران، نشر اقبال، ۱۳۷۵.
۳ـ محمدی، ابوالفضل و ذوالفقاری، حسن، حافظ به روایت شهریار، تهران، نشر چشمه، ۱۳۸۱.
۴ـ منزوی، حسین، این تُرکِ پارسیگوی، تهران، انتشارات برگ، ۱۳۷۲.
۵ـ نیکاندیش نوبر، بیوک، در خلوت شهریار، جلد سوم، تبریز، انتشارات پریور، ۱۳۷۹.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0