نقد و بررسی ترومای سرخ

 

ترومای سرخ فیلمی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه‌کنندگی اسماعیل میهن‌دوست محصول سال ۱۳۹۵ است.

«ترومای سرخ» فیلمی ست که به تازگی در گروه «هنر و تجربه» به اکران درآمده است. در پوستر این فیلم، نام بازیگرانی چون مهتاب کرامتی، ویشکا آسایش، باران کوثری، رضا کیانیان، مهرداد صدیقیان و … به چشم می خورد که به طبع ویترین پر نقش و نگاری برای فیلمی مستقل و ارزان به حساب می آید؛ مخاطب اما پس از تماشای فیلم درمی یابد که حضور این هنرمندان در فیلم، به شکلی متفاوت اتفاق افتاده است؛ به عبارتی بازیگران نامبرده در این فیلم به ایفای نقش نپرداخته اند بلکه از صدای آن ها در فیلم استفاده شده است و دو بازیگر اصلی فیلم درواقع پریوش نظریه و آتش تقی پور هستند و تعدادی بازیگر تازه کار.
«ترومای سرخ» ایده اولیه جالبی دارد؛ فیلم قرار است مخاطب را با یک روز از زندگی زنی میانسال همراه کند و بستر پرمشغله یک روز او، شیوه ای خاص از روایت باشد.
اسماعیل میهن دوست از شیوه روایی متفاوتی برای تکمیل و گره گشایی از راز زندگی نگار (پریوش نظریه) که در واقع راز و گرهِ اصلی داستان نیز هست بهره گرفته است.
تجربه نشان داده است که ساخت فیلم هایی تنها با یک شخصیت محوری، امری دشوار است که البته نتایج متفاوتی از این تجربه گرایی حاصل می شود؛ از نمونه های موفقی چون «شب یلدا» و «به همین سادگی» گرفته تا نمونه های شکست خورده ای که بهتر است نامی از آن ها برده نشود؛ برای این که بتوان درباره نتیجه تجربه گرایی ریسک پذیر اسماعیل میهن دوست قضاوت کرد باید ابتدا به برخی از نقاط قوت و ضعف فیلم بپردازیم.
«ترومای سرخ» فیلمی شخصیت محور است که شخصیت اصلی (نگار – با بازی خوب پریوش نظریه) درست در محور و مرکز ثقل روایت قرار دارد و دیگر کاراکترها هر یک به نحوی به او متصل می شوند تا پرده از راز این زن برداشته شود. فیلم، از همان صحنه آغازینش با مکالمه ی تلفنی نگار و دختر خردسالش آغاز می شود، بعد مادر او (مهوش افشارپناه) با او صحبت می کند و در این میان به اختلاف میان نگار و همسرش ایرج (رضا کیانیان) پی می بریم که ظاهراً چندان هم جدی نیست. پس از قطع این تماس،نوبت به مریم، دوست صمیمی نگار می رسد (ویشکا آسایش) – زنی شلوغ و مسئولیت ناپذیر که قرار است در غافلگیر کردن همسر نگار به مناسبت سالگرد ازدواجشان با او همدست باشد و خلاصه این که تماس ها تنها به تماس تلفنی محدود نمی شوند و در این میان از انواع پیام رسان ها چون «لاین»، «وایبر»، «پیامک» و … نیز برای برقراری ارتباط میانِ نگار با دیگر شخصیت های فیلم استفاده می شود. با خرابی اتومبیل زن، او به طور اتفاقی با یکی از شاگردان قدیمی اش رو به رو می شود و احتمالاً مواجهه نگار با یک شخصیت فیزیکی (و نه صدا!) تمهیدی ست برای القای تحرک به فیلم و پرهیز از یکنواختی آن که به سبب پی در پی بودن تماس های تلفنی و موقعیت مکانی ثابت واقعاً هم تکراری می شود. با خرابی اتومبیل موقعیت مکانی نگار تغییر می کند و به مترو وارد می شود و رویدادهای جدیدی در مترو اتفاق می افتند اما در گیر و دار تمامی این رویدادها، همچنان تماس های تلفنی ادامه دارند و فیلمساز در عین حال تلاش می کند تا عناصر درام را نیز در جاهای درست خود قرار دهد و بتواند بدنه کلی فیلمنامه را شکل دهد و آن را در زمان مقرر به مرحله عطف و گره گشایی و حل و فصل برساند. آن چه به عنوان ایرادی بزرگ باید از آن یاد کنم مقدمه ی طولانی فیلم است؛ مقدمه ای که گرچه به هدف معرفی شخصیت اصلی و دغدغه هایش تا حدودی کش آمده اما فکر می کنم عدم پویایی و سکون نسبی این موقعیت باعث می شود فیلم در نیمه ابتدایی اش تا حدودی خسته کننده به نظر برسد.
در نیمه دوم اما فیلم تا حدودی پویاتر می شود، ورود پیرمرد (آتش تقی پور) به فیلم تا حد زیادی در این پویایی موثر است؛ البته شیوه گره گشایی از راز درام (نقل آن از زبان پیرمرد) به باورم با بدنه کلی و بافت فیلمنامه هماهنگ نیست، چرا که «ترومای سرخ» فیلمی با شیوه روایت نامتعارف است و این که گره آن به متعارف ترین و ساده ترین شکل ممکن گشوده شود تا حدودی آن تعلیق اولیه و بازی های دراماتیک و روایی کار را زیر سوال می برد. این که فیلمساز همان ابتدای کار همه آس های خود را رو نمی کند و ساختاری معماگونه را تقریباً در سراسر اثر (مثلاً با انتخاب اسامی مستعار برای چند مورد از کانتکتهای گوشی نگار) حفظ می کند نشان از توانمندی او در حفظ فضای مد نظرش دارد و شاید اگر گره گشایی نیز به شکلی منطقی تر و همخوان تر با فضای کلی اثر صورت می گرفت نتیجه برای مخاطبی که تمام فیلم را به دنبال کشف این راز بوده است مطلوب تر از آب در می آمد.

 

«ترومای سرخ» لحنی شاعرانه دارد. ردپای این شاعرانگی را می توان چه در موسیقی های شنیدنی و همخوان با موضوعِ کار جستجو کرد و چه در وفاداری اش به سنتهای ملودرام که در عین نامتعارف بودن شیوه روایت، داستانش را هم تعریف می کند و مضامینی چون «عشق» و «جدایی» نیز در آن کاملاً پررنگ از آب درآمده است.
از دیگر عناصری که فیلمساز به شکل غیرمستقیمی به آن پرداخته است موضوع زن قرمزپوش میدان فردوسی (یاقوت) است که تک افتادگی، انتظار و جدایی از عشقش به نحوی با زندگی نگار و فرزین و در عین حال رابطه ی نگار با همسر دومش گره می خورد. البته این را هم اضافه کنم که مسئله «یاقوت» به خودی خود مسئله اصلی فیلم نیست و به نظر من فیلم آن قدر که نسبت به این داستان واقعی در مخاطب پیش زمینه ایجاد می کند در ارائه داده ها و اطلاعات درباره او موفق عمل نمی کند. شاید بهتر این باشد که پیش از نمایش فیلم از تأکید فیمساز و عوامل بر مسئله «یاقوت» (زن قرمز پوش خیابان فردوسی) کاسته شود.
به باور من اسماعیل میهن دوست به رغم آن که یک فیلمساز مذکر است، اما به خوبی با دنیای زنانه شخصیت اصلی اش همراه شده است و به ریزموقعیت های یک زن در جامعه و در زندگی روزمره اش به درستی پرداخته است؛ در نظر بگیریم رفتار مرد خشنی که در صف بلیت فروشی مترو به نگار اعتراض می کند را یا حتی برخی حساسیت های ایرج، همسر نگار، که چه از رفتارش با زن و چه در سکانس پایانی فیلم آن را از متن نامه نگار می توان دریافت کرد.درواقع فیلمساز ضمن طرح روایتش جامعه مردسالار ایران را نیز در فیلم خود ترسیم کرده است. کاملاً مشخص است که میهن دوست، تنها به صرف به تصویر کشیدن یک روایت و تجربه گرایی در بازی با شیوه روایی این فیلم را نساخته است بلکه در تلاش است تا به نگاهی واقع گرایانه به فراز و فرودهای زندگی یک زن در جامعه مدرن تهران بپردازد؛ زنی که اتفاقاً اصالت آذری دارد و بر این آذری بودنش هم تأکید بسیاری می شود.
«ترومای سرخ» تا حدودی هم مرا به یاد فیلم «لاک» ساخته ی استیون نایت می اندازد؛ نمی دانم فیلمساز برداشتی آزاد از فیلم مذکور داشته یا این شباهت اتفاقی است اما در نهایت می توان رگه هایی از نزدیکی را میان این دو فیلم مشاهده کرد.
نمی دانم این بازی های روایی برای مخاطب عام تا چه حد خوشایند باشد؛ شاید زمان آن رسیده باشد که مخاطب عام سینمای ایران نیز با برخی از تغییر و تحولات خلاقانه رو به رو شود و تاب و توان دیدن فیلم هایی هرچند متفاوت از آن چه همواره تجربه کرده را داشته باشد اما «ترومای سرخ« قطعاً فیلمی است که می تواند درعین اشکالاتش، المان های خوشایندی را برای هر سینمادوست تجربه گرایی به همراه داشته باشد.