نقد و بررسی تنگه ابوقریب

 

 

تنگه ابوقریب فیلمی به نویسندگی و کارگردانی بهرام توکلی و تهیه‌کنندگی سعید ملکان و محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج در سال ۱۳۹۶ است. «تنگه ابوقریب» در کنار بمب؛ یک عاشقانه با یازده نامزد سیمرغ بلورین پیشتاز جشنواره سی و ششم شدند. این فیلم با دریافت شش سیمرغ بلورین بیشترین سیمرغ را از سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت نموده‌است.

بازیگران:
جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ، علی سلیمانی، مهدی پاکدل، مهدی قربانی، یدالله شادمانی، قربان نجفی، بانیپال شومون، میلاد یزدانی، مهدی صباغی

 

خلاصه داستان:

«تنگه ابوقریب» روایتی است از دفاع گردان عمار در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی.[۲] در روزهای پایانی جنگ.

 

منتقد: هادی داداشی

 

پایگاه خبری نمانامه: «تنگه ابوقریب» جدا از اغراق هایی که در سکانس های حضور مردم در فکه و شرهانی و شهادت و زخمی شدن خیلی از آنان دارد که می توان آنرا با ملزومات درام توجیه کرد، به لحاظ مضمونی  وقت خوبی اکران شده است. در زمانی که سینما اسیر کمدی های رقت بار بی ریشه شده و با استدلال گرم کردن تنور گیشه، هر مزخرفی روی پرده می رود، «تنگه ابوقریب» یک تلنگر تلخ به جامعه ای است که گویی با ابزار تمسخر و شوخی می کوشد از بحران ها و تنگناهای پیاپی عبور کند. «تنگه ابوقریب» در طول ۹۰ دقیقه این تماشاگر عادت کرده و خو گرفته به آسانگیری و مسخره بازی را به مهلکه جدالی نفسگیر می برد و تلنگرهای دردناکی به او می زند.
حماسه گردان عمار به روایت بهرام توکلی برای خیلی از سیاستمداران و دولتمردان نسیان زده امروز هم کلاس یادآوری و عبرت آموزی خوفناکی است. در دوره بروز و ظهور انواع رانت خواری ها، اختلاس ها و فسادهایی که اخبارشان پی در پی مخابره می شوند، این فیلم گوشت و پوست تماشاگرش را هم متأثر از پیشینه سرزمینی می کند که چه خون های پاکی برای حفظ قداست و حاکمیت آن ریخته شده اند و حالا میراث آنها در معرض و دستخوش آسیب و بی اعتنایی است.
بی شک تماشاگر امروز، در لحظه لحظه فیلم به همین مواردی فکر کند که ذکرش رفت و در مرحله بعدی با خود فیلم از دریچه یک اثر سینمایی مواجه می شود. توفیقی که ساختار قدرتمند و پیام والای فیلم توکلی در زمانه ساده انگاریها و سودجویی ها به خوبی به آن دست یافته است.
«تنگه ابوقریب» در مقایسه با بهترین فیلم های جنگی ایران هم در پله بالاتری قرار می گیرد. فیلم اگر چه مملو از صحنه های انفجارهای سهمگین و تیراندازی های بی وقفه است، اما به واسطه پرداخت درست و دقیق کاراکترهایش از یک اثر ماشینی آمیخته با خون و مرگ خود را تا جایگاه یک مانیفست عدالت خواهانه و تکان دهنده ارتقا می بخشد. توکلی این بار هم همچون فیلم های قبلی اش قهرمانانی ساده و تنها مانده را برگزیده و در ظرف یک فیلم به موازات یکدیگر آنها را پرورانده است.
حمیدرضا آذرنگ در نقش خلیل هر چند اینجا از حیث گریم و رفتارشناسی شبیه کاراکتر او در فیلم «ملکه» (محمدرضا باشه آهنگر) است، اما هنوز چیزهای تازه ای برای عرضه دارد. خلیل نماد بغض های فرو خورده در قامت بزرگترهایی است که اجازه و فرصت بیان درد و اندوهشان را ندارند و ناچارند خودخوری کنند. جنگ شرایطی پدید اورده تا این قشر در گذر از میانسالی، به جای پیگیری روزهایی آرام خود را در بحبوحه روزهایی ببینند که مجالی برای کارهای عادی روزمره ندارند. وظیفه تعمیر شیر آب خانه در گیر و دار جنگ تبدیل به قرار گرفتن در یک موقعیت بغرنج خشن می شود.
آذرنگ با گریم یک جنوبی سیاه چرده در زیر محاسنی خاک خورده با آن لحن زنگدار پر غصه، گویی با هر کلام و رفتاری، ماهیت جانگداز جنگ را فریاد می زند.
جواد عزتی در نقش مجید، حالا دیگر پس از تجربه های مشابهی که غافلگیرکننده ترینشان «ماجرای نیمروز» (محمدحسین مهدویان) است، باز هم در جای درستی قرار گرفته. عزتی در گذر از پیش زمینه ذهنی کمدی ای که سال هاست برای تماشاگران ایجاد کرده و در عین حال با کمک گرفت از آن، در «تنگه ابوقریب» در مقام نقش اصلی، بازی تحسین برانگیز دارد. عصبانیت ها و داغ کردن های او در مواجهه با موقعیت های مختلف، همواره با چاشنی «جدی» و «شوخی» همراه است و مرز باریک این دو جنس در بازی او با مهارت رعایت شده. لحن بامزه او در تحکم ها و رفتارهایش مانع از این نمی شود که در گرفتاری های وسط میدان جنگ و یا آن فصل غم انگیز شهادتش، درگیر او نشویم و برایش با حسرت اشک نریزیم.
جواد عزتی پس از «آفریقا»، «لاتاری» و «ماجرای نیمروز» و تجربه نقش های تلخ و گزنده در میان انبوهی از کمدی های عامه پسند، چنان تجربه برای برانگیختن عواطف تماشاگرش اندوخته که نمی شود او را با چوب کمدین در چارچوب فیلم های کمدی محصور کرد. او می داند در کمال ناراحتی و مصیبت، چطور زیرکانه گونه ای از بازی را ارائه دهد که تماشاگر هم به شوخی های ریزش بخندند و هم بابت اوضاع ناگوارش اشک بریزد.
امیر جدیدی نیز در نقش حسن تقریباً با همین ویژگی های جواد عزتی و دُز بیشتری از شوخی برای تلطیف اتمسفر سنگین فیلم ظاهر شده است. او هم از ورای شمایل پرجذبه، برونگرا و عصبی اش در ۱۱ فیلمی که پیش از «تنگه ابوقریب» بازی کرده، این بار در عین آنکه همچنان پایبند به چالش و زد و خورد است، در اوج ملتهب ترین لحظه های درام نمک می ریزد و سبک سری می کند. رفتارهای بهلول وار او برای تماشاگر محکوم به تماشای یک جنگ تمام عیار خوبنار، در حکم تنفس های کوتاه و آنتراکت هایی برای تجدید قواست. ضمن اینکه شوخی های او به فکر فرو می بردش و لبخندش را در پیوند با پیشرفت قصه، به تلخی می گراید. اگر او به رزمنده ای که از شدت تشنگی در میدان جنگ طلب آب می کند، می گوید فقط نوشابه دارد(!) یا با عتاب بامزه ای پسر نوجوان را وادار به پشتیبانی از او در عبور از مقابل تیربار دشمن می کند، تماشاگر نه تنها برداشت مضحکه آمیز و زشتی از آن ندارد که به مثابه یک قهرمان دوست داشتنی پذیرایش می شود. نمونه چنین قهرمانان ساده ای که با دست خالی و به مدد دیالوگ و توان بازیگرشان در فیلم های جنگی به داد تماشاگر محبوس و گرفتار می رسند و موفق هم می شوند، کمتر دیده شده است.
در این بین مهدی قربانی هم در نقش علی همچنان پس از «ابد و یک روز» و «۲۱ روز بعد» سیر رو به تکاملی در بازیگری را طی می کند و در برخورد با این همه بازی خوب، ناگزیر از ارائه یک بازی استاندارد و منطبق با فضا و چارچوب فیلم است. کاراکتری که در پایان در کسوت امیدبخش پایداری نسل آینده، با افراشتن پرچم پیروزی به پیش می راند.
بهرام توکلی اما در «تنگه ابوقریب» یک سورپرایز کامل برای کسانی است که سینمای او را دنبال کرده اند. کارگردانی که در «اینجا بدون من» و «بیگانه» به اقتباس از نمایشنامه های تنسی ویلیامز روی می آورد و در فیلم هایش به دنیای موهوم و سوت و کور آدمهایی خاص علاقه نشان می دهد، حالا به یکباره رویکردی غیرمنتظره به یک درام جنگی نفسگیر و پرتعلیق دارد. اوج سوسپانس در فیلم های قبلی توکلی در بگومگوهای کاراکتر و تنش ناشی از مشاجره های جزئی میان آنان بود.
در «تنگه ابوقریب» اما تسلط او در به تصویر کشیدن کم اشتباه فصل های جنگی و مدیریت سکانس های شلوغ با حجم عظیمی از سوسپانس و دلهره، نشان از کمال گرایی و تبحر کارگردانی حرفه ای دارد.
در عین حال که فیلم با وجود اسپانسر و سرمایه گذار متنعم دولتی اش، هیچ نشانی از سفارشی یا شعاری بودن ندارد. یک اثر قرص و محکم سر پا و تأثیرگذار که گویی سازنده اش با فراغ بال و فارغ از معذوریت های بودجه ای دولتی، به آنچه خود می اندیشیده و دغدغه اش را داشته دست یافته است. هرچند توکلی در ارائه تصویری دقیق از جغرافیای تنگه ابوقریب به عنوان محور قصه طفره رفته یا نادرست عمل کرده است؛ چون تماشاگر نمای معرف دقیقی در شناسایی عینی این تنگه و موقعیت جغرافیایی دشمن و نیروهای خودی را متصور نمی شود.
در هر حال،حماسه سرایی توکلی در «تنگه ابوقریب» حتی اگر بدانیم در تصویر مردم زخمی و هراسان در میانه جنگ اغراق کرده و از واقعیت های تاریخی عدول داشته، همچنان غرورانگیز و لذت بخش است.
فیلم توکلی ما و وابستگان و صاحبان قدرت را محکوم می کند به یادآوری ذهنی مقاطعی از حوادث این آب و خاک که چهره هایی اساطیری را به خود دیدند و درس فداکاری و ایثار دادند. درسی که اگر درک آن باعث شود به غیرت خیلی از ما برمی خورد، وضع و روزگار ما از این که هست بهتر می بود.