پایگاه خبری نمانامه: «داش آکل» به کارگردانی محمد عرب عنوان فیلمی است که از دو هفته قبل در گروه سینمایی ایران روی پرده رفته.
با نگاهی به فهرست بازیگران فیلم و حضور چهرههایی همچون مهران غفوریان، علی صادقی، ارژنگ امیرفضلی و… ،اولین چیزی که به ذهن مخاطب میرسد، این است که با یک اثر کمدی روبروست؛ اما «داشآکل» محمد عرب یک کمدی نیست، اگرچه بعضی صحنهها بیننده را به خنده میآورد اما فیلم چه به لحاظ فرم و چه از نظر داستان در قالب سینمای کمدی نمیگنجد.
این فیلم درامی عاشقانه است که براساس برداشتی آزاد از داستان مشهور صادق هدایت نویسنده فقید و پرآوازه ایرانی مقابل دوربین رفته.
آنچه مشخص است اینکه محمد عرب تلاش بر بازسازی فیلم مسعود کیمیایی ندارد. حسین یاری نمیخواهد بهروز وثوقی باشد و مهران غفوریان هم قرار نیست نقش کاکارستم را مثل بهمن مفید بازی کند؛ همین واقعیت «داشآکل» را تبدیل به فیلمی قابل تأمل و سرگرمکننده میکند. داستانی آشنا که این بار نمیدانیم قرار است چگونه تمام شود.
«داش آکل» برخلاف فیلم مسعود کیمیایی به متن اصلی وفادار نیست. نقش پررنگ شخصیت «مرجان»، پرداخت بیشتر «کاکا رستم» و پایان متفاوت قصه، همه و همه چیزهاییست که ساخته محمد عرب را از قصه هدایت فاصله میدهد. حتی رقاصه داستان با نام «شهرزاد» در فیلمنامه منصور براهیمی غایب است که البته با توجه به تفاوتهای جدی فضای امروز با آن زمان کاملا قابل توجیه می نماید.
نکته مهم دیگر اینکه اگرچه شخصیت «داشآکل» در رمان هدایت عمیقا درگیر عشق مرجان می شود، اینجا این مرجان است که بیش از او تب و تاب عاشقی در سر دارد و برای رسیدن به آکل تقلا میکند.
حسین یاری علاوه بر اینکه به لحاظ چهره و فیزیک به رُل آکل میخورد، با بازی مناسب خود توانسته نقش شخصیت محوری فیلم را بخوبی ایفا کند. آکل فیلم عرب تنها شخصیتی است که به جز کمرنگتر شدن بازی درونی و درگیری عاشقانهاش، آنقدرها هم از خصوصیات قهرمان متن اصلی دور نیست.
مهران غفوریان که تقریبا تمام عمر بازیگری خود را به ایفای نقشهای کمدی پرداخته، در این فیلم فرصتی برای نشان دادن توانمندیهای خود در یک نقش متفاوت مییابد و به جرأت میتوان گفت به خوبی از پس این کار برمیآید. «کاکا رستم» فیلم عرب، کاراکتری است که در عین منفی بودن در بسیاری صحنهها بامزه است و با آنکه دست به قتل قهرمان قصه میزند، اما آنقدرها هم سیاه نیست.
مرجان با بازی هلیا امامی که با تغییرات فیلمنامه براهیمی، مجال بیشتری برای ایفای نقش یافته نیز انتخاب خوبی برای این نقش است، چرا که هم بازی قابل تاملی دارد و هم به لحاظ خصوصیات ظاهری و گریم، چندان بیشباهت به دختران آن روزگار نیست.
علاوه بر بازیها، گریم چشمنواز شخصیتها خصوصا حسین یاری و همچنین طراحی صحنه و لباس که زمان و مکان وقوع قصه را به خوبی تداعی میکند، از نکات مثبت فیلم است.
فیلم به رغم دلپذیر بودن مشکلات و اشتباهات معدودی هم دارد. به طور مثال در جایی از قصه یکی از بازیگران اشاره به حضور «آلمانیها» در بندر میکند، در حالی که در آن مقطع این کشور هیچ نوع حضوری در ایران نداشته و در قصه هدایت نیز اسمی از آنها برده نشده است. البته در سکانسهای بعدی این موضوع به درستی به «انگلیسیها» تغییر میکند.
در نهایت باید گفت تلاش محمد عرب برای ساختن فیلمی براساس اثر ادبی برجستهای همانند «داشآکل» از صادق هدایت نویسنده بیمانند معاصر، آن هم در شرایطی که پیش از او توسط یکی از بزرگترین فیلمسازان سینمای ایران، مسعود کیمیایی و با درخشش بهروز وثوقی، بازیگر توانمند ایرانی ساخته شده، حرکتی خوب و ارزنده است چرا که کم نیستند داستانهای غنی ادبیات معاصر که هیچکدام به هنر هفتم راه نیافتند و در شرایط امروز سینمای ایران که فقر قصه در آن موج میزند، میتوانند غنیمت باشند.
سخن آخر اینکه «داشآکل» محمد عرب نه شبیه به کتاب هدایت و نه فیلم کیمیایی به نظر می رسد؛بلکه فیلمی است مخصوص خود او که مخاطب را بدون استفاده از شوخیهای جنسی و ناسالم، سرگرم میکند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0