به قلم: علی رفیعی وردنجانی
مسخره باز نگاه جاه طلبانه یک عشق سینمایی است که انباشت تجربی خود را فدای فرم کرده است. جلوه های ویژه در این اثر کاربرد دراماتیک پیدا نمی کنند و فقط چشم پر کن خوبی هستند. کمدی مسخره باز متفاوت و دوست داشتنی است، چرا که از تلفیق نوستالژی های تاریخی – سینمایی به وجود می آید، اما همچنان متقلب و بدون مسئله باقی مانده .
در این فیلم ایده های کالت دیگر آثاری چون : سویینی تاد : آرایشگر خیابان فلیت ، پاپیون ، ماتریکس ، بیل را بکش و … به صورت کمک داستان ارائه می شود . اگر جانی دپ در سویینی تاد مشتریان آرایشگاه را پس از قتل به کوره طبقه زیرین مغازه می فرستد ، دانش در مسخره باز پس از کوتاه کردن موی خانم ها آنان را درون چاه مغازه خواهد انداخت . شکل تیراندازی دانش و هما نیز مخاطب را به یاد ماتریکس ، ترینیتی و نئو می اندازد و دیگر مثال های این چنینی که به وفور می توان از دل فیلم بیرون کشید . متاسفانه هیچ کدام این ها به اندازه برخورد مرغ دریایی با پنکه سقفی برای مخاطب جذابیت ایجاد نمی کند . مولف با دست به دامن نوستالژی های سینما شدن در پی ایجاد فرم در اثر خود است؛ غافل از اینکه فرم تنها در دست های لرزان کاظم خان خلاصه می شود که به عمد سبیل های مشتریان را می تراشد.
علاقه زائدالوصف کاظم خان به فیلم کازابلانکا ، پیگیری اخبار سیاسی مملکت توسط شاپور و رابطه مجازی دانش و هما خبر از تنهایی و نیاز به عشق در دل کاراکترهای فیلم می دهد. تک لوکیشن بودن فیلم به اندازه تقلب ایده از دیگر آثار سینمایی به آن ضربه زده است. هیچ کدام از عناصر یاد شده در این تک لوکیشن مجال تبیین نمی یابند. مخاطب مانند زندانی در ذهن مولف گیرافتاده و برای خروج از آن و تماشای چشم انداز فیلم لحظه شماری می کند. مسئله بعدی در برخورد حریصانه دانش و شاپور با مشتریان نمایان می شود. گویی کاظم خان نیز در جوانی چنین برخوردی با مشتریان داشته و حال تنها راه تخلیه آن را در دستان لرزان خود یافته است. دانش خود را بازیگر می داند، اما دیگران او را زشت و مسخره باز خطاب می کنند. این تضاد بین پندار خود و دیگران از جمله عواملی است که باعث ایجاد عصبانیت در برخورد با مشتریان شده و از معدود نکات مثبت فیلم است.
پایان بد فیلم قابلیت نقد شدن را از اثر سلب کرده است . استفاده غیر قابل توجیه از تخیل دانش به عنوان علاقه مند به بازیگری و هما باعث شده اندک داستان قابل پیگیری اثر بی نتیجه بماند . تدوین هایده صفی یاری کمکی به ایجاد فرم در اثر نکرده . فرم تنها در میزانسن و سر صحنه فیلمبرداری شکل می گیرد . با جلوه های ویژه ، تدوین ، اصلاح رنگ و صداگذاری فرم به وجود نمی آید . تکرار تراشیدن به عمد سبیل ها ، شست و شوی خشن سر و … فرم محسوب نمی شوند و تنها روزمرگی های یک کاراکتر را به نمایش می گذارند . از سوی دیگر مولف آدرس اشتباهی درباره کورساوا ، تارانتینو و اسکورسیزی به مخاطب می دهد و به گمان خود مخاطب را وادار به کشف می کند . مولف نیز مانند کاظم خان به آهستگی و با دستانی لرزان سبیل مخاطب را می تراشد و موجب لبخند آنان می شود . به جرات می توان گفت مسخره باز تقلید ضعیف از آثار ژان پیر ژونه است .
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0