به قلم: دکتر محمدرضا جلالی نائینی ـ رییس اسبق کانون وکلای دادگستری
سیدضیاءالدین طباطبایی که روزنامهی رعد را در تهران انتشار میداد به وثوقالدوله (نخست وزیر وقت) خبر داد که انگلیسها با شیخ خزعل، وارد مذاکره شدهاند تا در خوزستان، یک امارتنشین عربی، تشکیل دهند و خوزستان را، از پیکر ایران جدا کنند. وثوقالدوله از این خبر، یکه خورد و بسی ناراحت شد. ولی سیدضیاءالدین به او گفت: فعلاً من یک خبر بهدستم رسید و به شما رساندم و این خبر، اگر دروغ باشد، ناراحتی ندارد و اگر راست باشد، غصهخوردن و دست روی دستگذاشتن، برای مملکت، سودی نخواهد داشت؛ بلکه، باید از طریقی اقدام کرد که این خطر، دفع شود و تمامیت ارضی ایران، محفوظ بماند. شما با وسایلی که در دست دارید، تحقیق کنید که خبر، راست است یا دروغ؟ اگر راست بود، من راهش را جلوی پای شما میگذارم که این خطر، دفع گردد و آسیبی به تمامیت ارضی ایران نرسد.
وثوقالدوله با وسایلی که در دست داشت، پس از پنج یا شش هفته، دریافت که خبر مذکور، متن قضیه است و از این رو، با سیدضیاءالدین مشورت کرد که چه باید کرد. سید به او میگوید: شما تحقیق کنید، انگلیسها از خزعل چه میخواهند، هرچه انگلیسها، از خزعل میخواهند، شما به آنان بدهید. وثوقالدوله میگوید: چه فرقی میکند؟ سید پاسخ میدهد: هرگاه دولت انگلیس با دولت ایران، قرارداد منعقد کند، خوزستان در داخل محدودهی ایران واقع خواهد بود. شما با انگلیسها قرارداد ببندید و چون فعلاً، مجلسی نیست، موادی که به نفع ایران است اجرا کنید و موادی که به زیان استقلال و حاکمیت ایران است، مماطله و مسامحه کنید و روزگذرانی نمایید. من هنگام انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، در روسیه بودم. روسها به زودی روی پای خود خواهند ایستاد و با قدرت بیشتر، در ایران با انگلیسها به رقابت خواهند برخاست و چون، روسها نیروی خود را بازیافتند، خطر تجزیهی ایران از بین میرود و ایران و تمامیّت ارضی و استقلالش، همچنان باقی خواهد ماند.
وثوقالدوله، منطق سید را میپذیرد و شش ماه تمام، با سر پرسی کاکس (وزیرمختار بریتانیا) وارد مذاکره، برای تنظیم قرارداد ۱۹۱۹ میشود و سرانجام، این قرارداد به امضا میرسد. با امضای این قرارداد، دولت انگلیس، از مذاکره با شیخ خزعل، منصرف شد و خطر تشکیل یک امارتنشین عربی در خوزستان، منتفی گردید و انگلیسها تصور کردند با امضای قرارداد ۱۹۱۹، ایران را در حلقهی استعماری خویش درآوردهاند؛ ولی غافل از این بودند که ملت ایران، قرارداد را با شکست مواجه خواهد کرد و با احساسات ملی یکپارچه، همانگونه که در زمان ناصرالدینشاه، قرارداد تنباکو و توتون را شکستند و از بین بردند، قرارداد ۱۹۱۹ را نیز با شکست، مواجه خواهند کرد و پیش از آنکه انگلیس، قوای خود را از بخشهای اعظم خاک ایران بیرون ببرد، قرارداد با شکست، مواجه شد.۱
با سوابقی که در خصوص چگونگی بستن قرارداد ۱۹۱۹ به پیشنهاد سیدضیاء و به امضای وثوقالدوله گفته شد، وثوقالدوله با مهارت در اجرای قرارداد، وقتگذرانی کرد و انتخابات را انجام نداد تا فشار و نفوذ انگلیس، در اثر تشکیل دولت اتحاد جماهیر شوروی، کاهش یافت و انگلیسها ناگزیر شدند، قوای خود را از قفقاز و بخشهای بزرگی از خاک ایران، بیرون بکشند.
در این وقت وثوقالدوله در عمارت نخستوزیری، آشکارا مخالفت خود را با قرارداد ۱۹۱۹، اعلام داشت.
سرپرسی لورین (وزیرمختار انگلیس) در دربار پادشاهی ایران در کتاب شیخخزعل و پادشاهی رضاخان مینویسد: «ایرانیان اطمینان یافتند که دوران کرزن (وزیر خارجه انگلیس) سپری شده و سیاست کنونی بریتانیا، دایر بر کنارهگیری از ایران، فقط رجزخوانی برای تضعیف ایران بود. بهطوری که دیر یا زود، شکار خوبی برای کارهای خبیثی شدند که عالیجناب (=وثوقالدوله)، صبورانه در کاخ نخستوزیری، آن را تدارک میبینند.»
لورین آنگاه مینویسد: «سه شخصیت ایرانی که با سرپرستی کاکس (Sir Percy Cox) دربارهی قرار ۱۹۱۹، مذاکره کرده بودند، در کنف حمایت و پول بریتانیا احساس میکردند که از موقعیت مطمئنی برخوردارند. امّا بر اثر نتیجهی مستقیم خروج اضطراری نیروهای انگلیسی از قفقاز، نخستوزیر ایران، تصمیم گرفت تا خود را از شرّ این قرارداد، رها سازد. وثوقالدوله، نقض عهد خود را با تقبیح آشکار قرارداد آغاز کرد و سلاحش (نبودن) مجلس بود. این سلاح را با مهارت زیادی بهکار گرفت. او اگر میخواست، میتوانست ظرف دو ماه، انتخابات را انجام و مجلس را تشکیل دهد.»۳
بنابراین، مینگریم وثوقالدوله همان تدبیری را که سیدضیاءالدین، جلوی پایش گذارده بود که قرارداد منعقد بکن، ولی مجلس را تشکیل مده، بهکار برد و از تشکیل مجلس جلوگیری کرد و قرارداد با شکست مواجه گردید.
آیا با صراحتی که وزیرمختار دولت انگلیس، نگاشته که وثوقالدوله اگر میخواست، مجلس را در ظرف دو ماه تشکیل میداد، ولی تشکیل نداد و در نتیجه قراردادی که میان دولت ایران و دولت انگلیس، رد و بدل شده بود به مرحلهی اجرایی نرسید، باز هم جای تردید در صحّت مقالهی من هست؟
لُرد کرزن (وزیر امور خارجه انگلیس) که آرزو داشت، قرارداد ۱۹۱۹ اجرا شود با ناکامی سخت روبرو شد. او در نامهیی که شخصاً، به لورین وزیرمختار بریتانیا، در ایران نگاشته، خشم خود را از شکست قرارداد بروز میدهد و در آن «نصرتالدوله فیروز» را شخص خائنی میخواند، زیرا هنگامی که وزیر خارجهی کابینهی وثوقالدوله بوده است، در به تصویبرساندن قرارداد ایران و انگلیس، کوتاهی کرد.۴ کرزن نیز از لورین میخواهد که: «روزی پیشانی این فیروز (نصرتالدوله) را به سنگ بکوب و به آهستگی بساز و بساز…»۵
سر پرسی کاکس (وزیر مختار انگلیس) مبلغ یکصد و سی و یکهزار (۱۳۱۰۰۰) لیره به وثوقالدوله و نصرتالدوله و صارمالدوله (وزیر دارایی) هنگام امضای قرارداد پرداخت کرد. پس از آنکه هیأت مالی انگلیس، با شکست قرارداد، ایران را ترک کردند، بالفور (J. M. Balfour) معاون مستشار مالی بریتانیا در ایران، پس از بازگشت به انگلستان، کتابی تحت عنوان: رویدادهای ایران، تألیف و در آن ادعا کرد که شخصیتهای ایرانی از محل این قرارداد، رشوه گرفتهاند.
وکیل وثوقالدوله،
موسوم به پاتریک هستینگز
(Partrich
Hastinigs) از بالفور به دادگاه شکایت کرد و دراین دعوی بالفور، محکوم شد و ادعای خود
را پس گرفت! و از انتشار بیشتر کتابش، جلوگیری شد.۶
سیدضیاءالدین نیز در صحبتهای خود با من مکرر میگفت: وثوقالدوله و نصرتالدوله فیروز و صارمالدوله هنگام امضای قرارداد پول گرفتند، ولی گفت: خدمتی را که آنان برای حفظ تمامیت ارضی ایران انجام دادند، نباید فراموش کرد. البته گرفتن پول کار خوبی نبود. چون رضاخان به پادشاهی رسید، وجوهی را که وثوقالدوله، فیروز و صارمالدوله از کاکس گرفته بودند، پس گرفت و به حساب بودجهی کشور منظور کرد و با این عمل خواست آنان را سرکوفت زند و سبک کند.
وثوقالدوله در دوران نخستوزیری، شماری چند از رجال آزادیخواه، معارضان و روزنامهنگاران را توقیف و تبعید کرد و غالب وطنخواهان، با او فاصله گرفتند و سقوط حکومتش را انتظار میکشیدند. او در واقع انگلیسیها را بازی داد تا دولت اتحاد جماهیر شوروی، نیروی خود را بازیافت و در ایران، مجدداً با سیاست استعماری انگلیس، به رقابت برخاست و هر چه کاکس رشته بود، پنبه کرد. ایران از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ استفاده کرد و چون کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی، صورت گرفت، در اولین اقدام دولت کودتا قرارداد ۱۹۱۹ را رسماً الغا کرد و در هشتم اسفند همان سال، با قراردادی که روسیه با ایران تنظیم کرد، موافقت نمود و دولت شوروی تمام قروض ایران را بخشید و سیدضیاءالدین در عوض حکومت شوروی را به رسمیت شناخت و روسها قوای خود را از ایران بیرون بردند.
برخی از رجال دورهی قاجاریه، به بیماری پولپرستی و اخذ رشوه و جمع ثروت، مبتلا و متهم بودند و از هموطنان خویش به عناوین مختلف از قبیل پیشکشی و تعارف مبالغی میگرفتند. ولی همانها در دوران دو جنگ بینالمللی، وطن خود را نفروختند که پول بگیرند و وثوقالدوله، با امضای قرارداد ۱۹۱۹ از یک طرف انگلیسها را از تشکیل امارتنشین عربی در قسمتی از خاک ایران منصرف ساخت و از سوی دیگر قرارداد ۱۹۱۹ را با مهارت و سیاست با شکست مواجه ساخت.
مورخان و محققان آگاه، لازم است در این باره تحقیق نمایند و نتیجهی تحقیقات خود را در تاریخ ایران منعکس سازند. ■
پینوشتها
۱ـ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تألیف محمدتقی بهار (ملکالشعرای بهار)، و حیات یحیی، تألیف حاج میرزا یحیی دولتآبادی، چاپ تهران.
۲ـ «تبعید رضاشاه به دست انگلیس»، نوشتهی پروفسور سیدحسن امین، ماهنامهیحافظ، شمارهی ۱۹ (مهر ۸۴)، صص ۸ ـ ۱۱.
۳ـ شیخ خزعل و پادشاهی رضاخان، نوشتهی سرپرسی لورین، ترجمهی محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، ۱۳۶۳، صص ۳۰ ـ ۳۸.
۴ـ همان، ص ۳۰.
۵ ـ همان، ص ۳۸.
۶ ـ همان، ص ۴۰.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0