به قلم: دکتر محمدحسین عزیزی
□ پیشگفتار:
شماری از آثار ماندگار در ادبیات جهان، زاییدهی اندیشه و تخیّل پزشکانیست که افزون بر پرداختن به حرفهی اصلی خود یعنی طبابت، به نویسندگی و شعر و فرهنگ نیز روی آوردهاند، برای نمونه میتوان از نویسندگان نامآوری همچون «سر تامس براون» (۱۶۰۵ ـ ۱۶۸۲) پزشک و نویسندهی انگلیسی مؤلف کتاب مذهب یک طبیب، آرتور کانن دویل (۱۸۵۹ ـ ۱۹۳۰) چشمپزشک ایرلندی تبار و خالق داستانهای معروف کارآگاه شرلوک هولمز، «آنتون پاولووپچ چخوف» (۱۸۶۰ ـ ۱۹۰۴) پزشک، داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستهی روس، «آرتود شنیتسلر» (۱۸۶۲ ـ ۱۹۳۱) روانپزشک اتریشی، نویسنده و نمایشنامه نویس معروف، «آلبرت شوایستر» (۱۸۷۵ـ ۱۹۲۵) جراح، نویسنده و فیلسوف فرانسوی آلمانیزبان که کتاب مشهور فلسفهی تمدن را نگاشته است، «ویلیام سامرست موآم» (۱۸۷۴ ـ ۱۹۶۵) پزشک، داستاننویس و نمایشنامهنویس انگلیسی و نویسندهی آثاری چون لبهی تیغ و… یاد کرد (ر.ک معرفی آثار مکتوب ملل جهان، به سرپرستی رضا سیدحسینی، سروش، ۱۳۸۲).
در ایران نیز، در بین پزشکان معاصر، به نامهای زیادی برمیخوریم که به ادبیات و فرهنگ ایران خدمت کردهاند و از خود آثار ماندگاری به یادگار گذاشتهاند. از مشهورترین پزشکان نویسنده و نمایشنویس معاصر میتوان از زنده یادان «دکتر تقی مدرسی» (۱۳۱۱ ـ ۱۳۷۷) استاد روانپزشکی کودکان، رماننویس و صاحب آثاری چون داستان شریفجان، شریفجان، کتاب آدمهای غایب، آداب زیارت، «دکتر غلامحسین ساعدی» (۱۳۱۴ ـ ۱۳۶۴) روانپزشک، داستاننویس و نمایشنامهنویس مشهور ایران و «دکتر بهرام صادقی» (۱۳۱۵ ـ ۱۳۶۳)، پزشک و نویسندهی کتابهای ملکوت و سنگر و قمقمههای خالی نام برد.
در این نوشتار، به اختصار به زندگی و آثار دکتر غلامحسین ساعدی (گوهرمراد) میپردازیم. نویسندهیی که هر چند منتقدین ادبی و صاحبنظران، سبک نگارش و محتوای آثار او را با نویسندان بزرگی چون «آنتون چخوف»، «آرتور شنیتسلر»، «تنسی ویلیامز» (۱۹۱۱ ـ ۱۹۸۳) نمایشنامهنویس معروف امریکایی و «گابریل گارسیا مارکز» نویسندهی شهیر امریکای لاتین و برندهی جایزهی ادبی نوبل، مقایسه کردهاند، امّا افسوس که هنوز قدر و قیمت آثار ادبی او، همچنان در بین هموطنان ما کم و بیش ناشناخته است.
دکتر غلامحسین ساعدی، در ۲۴ دیماه ۱۳۱۴، در تبریز چشم به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی و دوران متوسطه را در آنجا گذراند. از سالهای نوجوانی، قریحهی ذاتی و ذوق نگارش در وی نمودار بود نخستین داستان به قلم او، در سال ۱۳۳۰، در هفتهنامهی دانشآموز منتشر گردید.۲ ـ ۱
سپس در ۱۳۳۴، به دانشکدهی پزشکی تبریز راه یافت و پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، در سال ۱۳۴۰، راهی تهران شد. خدمت سربازی خود را در تهران گذارند و پس از اتمام آن، دورهی تخصصی روانپزشکی را در بیمارستان روزبه، وابسته به دانشکدهی پزشکی تهران، سپری ساخت. در همین ایام بود که دکتر ساعدی با نویسندگان و هنرمندان سرشناسی چون روانشاد «جلال آلاحمد» (۱۳۰۴ ـ ۱۳۴۸)، زندهیاد «احمد شاملو» (۱۳۰۳ ـ ۱۳۷۹) و نویسندهی نامی، بانو «سیمین دانشور» آشنا گردید.۳
افزون بر پرداختن به طبابت، دکتر ساعدی نویسندهی پُرکاری بود و به نوشتن داستان، فیلمنامه و تکنگاری پرداخت. وی، در دههی چهل و پنجاه آثار شکوهمندی آفرید.
دکتر ساعدی، در داستان بلند شبنشینی باشکوه (۱۳۳۹) به زندگی کارمندان پرداخت، در عزاداران بَیَل (۱۳۴۳)، در مسیر نوشتن رمانهایی با بُن مایهی اجتماعی گام برداشت، در دَنْدیل (۱۳۴۵ ش)، وابستگی اقتصادی ـ سیاسی جامعهی زمان خود را، با توصیف محیطهای فاسد به تصویر کشید و در داستان واهمههای بینام و نشان (۱۳۴۶)، دنیای غمانگیز ناداری و فقر آن روزگار را نشان داد. از دیگر آثار مهم او در سالهای بعد میتوان به ترس و لرز (۱۳۴۷ش)، توپ (۱۳۴۸)، و گور و گهواره (۱۳۵۶) اشاره کرد.۴
جاذبهی آثار ساعدی، به گونهیی بود که بر مبنای نوشتههای او، دو فیلم ارزنده ساخته شد. گاو براساس قصهیی از عزاداران بَیَل و دایرهی مینا، بر مبنای داستانی از مجموعهی گور و گهواره.۵
فیلم گاو بویژه دکتر ساعدی را به جهانیان معرفی کرد. «پروفسور کدی»، استاد تاریخ دانشگاه ییل در آمریکا، در پژوهش خود راجع به ایران معاصر، در اینباره مینویسد: «ساعدی، بهخاطر داستانی از او، که بر مبنای آن، داریوش مهرجویی، فیلم گاو را ساخت، در غرب، بهتر شناخته شد.»۶
دربارهی آثار دکتر ساعدی سخن بسیار گفتهاند، که در اینجا به ذکر نمونههایی از آن بسنده میکنیم. دکتر یاحقی، استاد ادبیات دانشگاه مشهد، بر این باورند که نمایشنامهنویسی در ایران، از سال ۱۳۴۰ به بعد با آثار ساعدی، جلوهی دیگری یافت.۷
و آقای محمدعلی سپانلو، شاعر و منتقد ادبی، انتشار نمایشنامههای ساعدی را، از مهمترین رویدادهای ادبی ـ فرهنگی دههی چهل و پنجاه دانستهاند.۸
مهمترین نمایشنامههای دکتر ساعدی عبارتند از: بامها و زیر بامها (۱۳۴۰)، لال بازی (۱۳۴۲)، دیکته و زاویه (۱۳۴۷)، پرواربندان (۱۳۴۸)، وای بر مغلوب (۱۳۴۹)، آی بیکلاه، آی باکلاه (۱۳۵۷).
افزون بر این، دکتر ساعدی با نشریات زیر همکاری داشت و خود شش شماره از الفبا را طی سالهای ۵۲ تا ۱۳۵۶ ش، توسط انتشارات امیرکبیر منتشر نمود.
آقای عبدالعلی دستغیب، منتقد معروف ادبی، دربارهی آثار دکتر ساعدی نوشتهاند: در نمایشنامههای ساعدی، او شیوهی روانی و اجتماعی با هم آمیخته است، شیوهی روانکاوی «تنسی ویلیامز» و شیوهی جامعهگرایانی چون «چخوف». زندهیاد «احمد شاملو» نیز با اشاره به اثر معروف ساعدی، عزاداران بَیَل، او را پیشگام «گابریل گارسیا مارکز»، نویسندهی نامدار امریکای لاتین و برندهی جایزهی ادبی نوبل برشمرده است.۹ ـ ۱۰
عابدینی، در کتاب صد سال داستاننویسی، دربارهی داستان ترس و لرز دکتر ساعدی نوشته است:
«با آنکه ساعدی در آذربایجان زاده شده بود، در مجموعهی داستان ترس و لرز، جنوب سوزان و مضطربی را تصویر کرده که در حاشیهی دریا، دیده به تقدیر دوخته است».۱۱
و مرحوم «آلاحمد» در کتاب کارنامهی سه ساله، داستان عزاداران بَیَل را از ماندنیترین رمانهای فارسی و مرثیهیی در رثای آدمهایی که به نوعی از زمین و آداب و دام خود کنده میشوند و به شهر میآیند، قلمداد کرده است.۱۲ و بالاخره، دیدگاه روانکاوانهی ساعدی در آثارش، سبب شده که نوشتههای او را با آثار همتای روانپزشکاش یعنی «آرتور شنیتسلر» اتریشی مقایسه کنند.۱۳
«منصور خلج» نیز دربارهی ساعدی در کسوت یک نویسندهی روانپزشک نوشته است: «آثار وی بهخاطر کوشش در راه کشف و تحلیل آشفتگیهای روحی انسان از دیدگاهی خاص، در خور توجه است».۱۴
امّا، دکتر ساعدی خود دربارهی هنر نویسندگیاش گفته است: «حقیقت این است که من یکهزارم کابوسها و اوهامی را که در زندگی داشتهام، نتوانستهام بنویسم، چون همیشه زندگی شلوغ و ذهن جوشان و آشفتهیی داشتهام. میپرسید کار اصلی من چیست؟ نویسندگیست؟ نه، کار اصلی من مبارزه با مرگ است».۱۵
دکتر ساعدی، افزون بر نگارش داستان و نمایشنامه، از بررسی و پژوهش فرهنگ مردم سرزمین خود نیز غافل نبوده است.
استاد «ایرج افشار» در اینباره نوشتهاند: «دکتر ساعدی، ذوق و شوق و نیروی معنوی خویش را در راه نویسندگی مصروف ساخت و چون به جامعه و فرهنگ مردم (فولکلور) علاقه داشت، به پژوهشهای اجتماعی نیز میپرداخت».۱۶ برای نمونه، دکتر ساعدی در تکنگاری خیاو یا مشکینشهر علاوه بر گشت و گذار در تاریخ و جغرافیای این منطقهی دیرینه سال، آداب و رسوم مردمان آن دیار را از دیدی جامعهشناسانه، باز میگوید.۱۷ و در اثر دیگر خود اهل هوا، به پژوهش دربارهی آداب و رسوم ساحلنشینان جنوب میپردازد.۱۸
زندهیاد دکتر ساعدی در سال ۱۳۴۲ در جنوبشرقی تهران در محلهی دولاب قدیم، خیابان دلگشا مطبی دایر نمود و در آنجا سالها به طبابت پرداخت و به مردم خدمت کرد و گاه حتا بیآنکه دستمزدی بخواهد، هزینهی داروی بیماران هم از جیب فتوت خود میپرداخت. مدّتی نیز دکتر ساعدی، بهعلّت فعالیت سیاسی علیه حکومت وقت، به زندان افتاد (سال ۱۳۵۳) و در سال ۱۳۵۴ آزاد شد.
سرانجام، دکتر ساعدی در سال ۱۳۶۱ به پاریس رفت و در آنجا اقامت گزید و پس از یک دورهی بیماری، در دوم آذر ماه ۱۳۶۴ ش، در بیمارستان سنت آنتوان در پاریس، به سبب خونریزی داخلی درگذشت و چشم بر جهان فروست و پس از یک زندگی پُر نشیب و فراز در گورستان پرلاشز پاریس، در جوار مزار نویسندهی نامی ایران، صادق هدایت آرمید.۱۹ ■
منابع و پینوشتها
۱ـ خلج، منصور، نمایشنامهنویسان ایران، از آخوندزاده تا بیضایی، ص ۱۴۹، نشر اختران، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۱.
۲ـ ساعدی، غلامحسین، عافیتگاه (فیلمنامه) مقدمهی ناشر، انتشارات اسپرک، چاپ اول، ۱۳۷۶.
۳ـ حجابی، جواد، شناختنامهی ساعدی، نشر قطره، ۱۳۷۸.
۴ـ یاحقی، محمدجعفر، سبوی تشنه، ادبیات معاصر فارسی، صص ۱۰۲ ـ ۱۰۳، انتشارات جامی، چاپ اول، ۱۳۷۴.
۵ ـ ر. ک منبع .۳
۶- Keddie, Nikki R.: Modern Irak,
P:184, yale Universoty, 2003
۷ ـ ر. ک منبع ۴.
۸ ـ سپانلو، محمدعلی، نویسندگان پیشرو ایران، از مشروطیت تا ۱۳۵۷، ص ۱۸، مؤسسهی انتشارات نگاه، تهران، ۱۳۷۴.
۹ ـ ر. ک منبع ۳.
۱۰ـ جمشیدی، اسماعیل، گوهر مراد، مرگ ناخواسته، صص ۱۲۰، ۱۱۹، ۲۲۶، نشر علم، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۱۱ـ منبع پیشین.
۱۲ـ ر. ک منبع ۱.
۱۳ـ نوری، ف: غلامحسین ساعدی، گوهر مراد، روانپزشکی نویسنده، ماهنامهی کارنامه، شماره ۴۲، صص ۲۱ ـ ۲۲، اردیبهشت ۱۳۸۳.
۱۴ـ ر.ک منبع ۱، ص ۱۴۹.
۱۵ـ ر. ک منبع ۳.
۱۶ـ افشار، ایرج، نادرهکاران (سوگنامهی ناموران فرهنگی و ادبی)، ۱۳۸۰ ـ ۱۳۰۶، به کوشش محمود نیکویه، ص ۵۷۷، نشر قطره، چاپ اول، ۱۳۸۳.
۱۷ـ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، موسسهی تحقیقات و مطالعات اجتماعی، ۱۳۴۴.
۱۸ـ ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، صص ۹، ۱۲، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۵۵.
۱۹ـ ر. ک منبع ۳ و ۱۰.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0