دکتر پرویز اوصیا در دیماه ۱۳۱۵ در خانوادهیی مرفه (از یک پدر بازرگان) در بابل متولد شد. پس از اخذ دیپلم در آن شهر، وارد دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شد. تحصیلات او شامل کارشناسی (لیسانس) حقوق قضایی از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد (فوقلیسانس) از دانشکدهی حقوق لوکزامبورگ، دکتری تخصصی (پی. اچ. دی) در حقوق تطبیقی از مدرسهی مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن بود. وی در طول تحصیل در انگلستان به «انجمن دانشجویان ایرانی در انگلستان» که همزمان با تجدید فعالیت جبههی ملی در پاییز ۱۳۴۰ در لندن برپا شد، به فعالیت پرداخت.
تا قبل از تشکیل کنفدراسیون، «انجمن دانشجویان ایرانی در انگلستان»، کاملاً از تشکّلهای دانشجویی ایرانیان در دیگر کشورها (از جمله «اتحادیهی دانشجویان ایرانی در فرانسه»، «فدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان»، «سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا» و…) مستقل بود. سرانجام در اپریل ۱۹۶۰، نمایندگان انجمنهای دانشجویی کشورهای انگلستان، فرانسه و آلمان، در هایدلبرگ آلمان جمع شدند و توافق کردند که با هم ائتلاف کنند و بهصورت «کنفدارسیون دانشجویان ایرانی در اروپا» در هم ادغام شوند. این ائتلاف موفق، موجب شد که دو سال بعد در ۱۹۶۲ «سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا» هم به کنفدراسیون بپیوندد. از آن پس، کنفدراسیون خود را «اتحادیهی ملی» تمام دانشجویان ایرانی جهان (حتا دانشجویان داخل کشور، مخصوصاً دانشگاه تهران) میدانست و بنابراین بهطور جدی نیروهایی دانشجویی را علیه نظام شاهنشاهی بسیج میکرد و موی دماغ سفارتخانهها در سرتاسر جهان بود. البته این تشکّل از جهت ایدئولوژی یکدست نبود و دارای جناحهای مختلف (عمدتاً چهار جناح با تمایلات جبههی ملی، جامعهی سوسیالیستهای نهضت ملی (نیروی سوم)، تودهییها و بیطرفها) بود و به همین دلیل هم، عاقبت در ۱۹۷۵ با انحلال کنفدراسیون به چند جناح تجزیه شد که گفتوگو از آنها محتاج بررسی جداگانه است.
پرویز اوصیا، پس از تشکیل کنفدراسیون، به چپ روی افتاده و با همدورهییهایش امثال مهرداد بهار، بهمن سرکاراتی، امیر علم، حمید عنایت، منوچهر ثابتیان، کریمپور، حمید محامدی، اسماعیل خویی، محمدرضا باطنی، رضوانی، تفضلی، و هدایت متیندفتری، به فعالیت علیه رژیم شاهنشاهی میکوشید و همزمان با عضویت در گروه «جامعهی سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» در بی.بی.سی با حمید عنایت کار میکرد.
شاخصترین چهرهی تودهییها در لندن مهرداد بهار (۱۳۰۸ـ۱۳۷۳) (پسر ملکالشعرای بهار) بود و پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به مدت دو سال به زندان افتاد و در ۱۳۳۸ برای ادامهی تحصیل به لندن رفت، امّا پس از تأسیس کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، وقتی حزب توده خواست چپها را در کنفدراسیون از همکاری با دانشجویان طرفدار جبههی ملّی مانع شود، مهرداد بهار از قبول دستور رهبری حزب سر باز زد و حزب توده او را از حزب اخراج کرد.
علّت عمدهی اخراج مهرداد بهار از حزب توده، سخنرانی او در کنفرانس دوسلدرف در مقام عضو رهبری کنفدراسیون بود. بهار در ۱۳۴۴ از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت و بدون آنکه توانسته باشد مدرک دکتری خود را بگیرد، از انگلیس به ایران بازگشت و به کمک دکتر محمد مقدّم پایاننامهاش را که در انگلیس پذیرفته نشده بود، در دانشگاه تهران ارایه داد و از اینجا مدرک دکتری گرفت.
اوصیا پس از اتمام دورهی دکتری در ۱۳۴۲، به تهران آمد و در بانک مرکزی به سمت «مشاور حقوقی» رییس کل بانک استخدام شد و پس از چندی پروانهی وکالت گرفت و در خیابان تخت جمشید دفتر وکالتی زد و به شرکتهای خارجی که با ایران قرارداد میبستند، مشاوره میداد و کارش هم خیلی رونق گرفت. در عین حال از ۱۳۵۰ بهطور پارهوقت در دانشگاه تهران هم در دورهی کارشناسی ارشد حقوق قضایی به تدریس «حقوق تجارت تطبیقی» پرداخت.
اوصیا در انقلاب ۱۳۵۷ به انقلابیون پیوست و در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان، در کمیتهی بانک مرکزی که برای تنظیم برنامههای جدید تشکیل شده بود، مشارکت کرد. امّا هنگامیکه چپها اندک اندک کنار گذاشته شدند، صابون تصفیه به جامهی او هم رسید و او ناچار پس از گرفتاری، ایران را ترک گفت و به اروپا رفت و در آنجا نابههنگام در سن پنجاه و سه سالگی در لندن از جهان درگذشت.
اوصیا زبانهای انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی و عربی میدانست. به اسناد تاریخی و حقوقی و قبالههای قدیمی و صنایع مستظرفه علاقه داشت. در سالهای پایانی عمرش در انگلیس، بیشتر به مطالعات اجتماعی و ادبی و از جمله داستاننویسی و شعر نو روی آورده بود و به همین دلیل از اعضای هیأت مدیرهی کانون نویسندگان «در تبعید» ـ شاخهی انگلیس ـ بود. در عین حال، در بعضی از پروندههای حقوقی بینالمللی مخصوصاً در یکی دو پروندهی مهم داوری علیه ایران در موضوع سدّ لار مشاور شرکتهای خارجی بود.
از آثار حقوقی او، دو کتاب که حاصل تلاشهای دوران جوانی اوست، بهچاپ رسیده است:
۱ـ حقوق خانواده در اسلام ( ترجمهی بخشی از شرایع محقق حلّی بر اساس تقریرات استاد محمد سنگلجی در درس فقه در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران)، تهران، ۱۳۳۹.
۲ـ عقود در فقه اسلام با مقایسه با نظامهای حقوقی انگلیس و فرانسه (پایاننامهی دکتری تخصصی او در دانشگاه لندن که پس از مرگش در لندن به انگلیسی چاپ شد.)
آثار ادبی او عبارتند از:
۱ـ زندان توحیدی (قصه)؛ ۲ـ پرسه در دیار غربت (رمان) که پس از مرگش بهوسیلهی «انتشارات عصر جدید» در ۱۳۷۱ در سوئد در ۴۱۲ صفحه چاپ شد. ۳ـ دفتر شعر.
نمونهی شعر اوصیا این شعر (سرودهی مهر ۱۳۶۶ / سپتامبر ۱۳۸۷) است:
این فوج گورکن / با سرود / گور میکند / در تفتهزارِ آفتاب و مردابهای زهر / در شط خون و درههای مرگ / در پهنههای دیار.
این فوج گورکن / گور را با سرود میکند / با سرودی / همیشه بدرود و بدرودِ سرود.
نوید بادیه است / به بلندای بهشت / این دوزخ جغرافیا که میترکد / و میبلعد / نسل سرود را / در چاکهای هزار دهان.
اوصیا چهرهیی موزون، قدی کوتاه و چشمانی سبز داشت. همسر اول او، یک خانم ایتالیایی بود و از او پسری هم داشت. ■
پرفسور سید حسن امین
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0