۲۷ خرداد تا ۲۲ تیرماه / سالن قشقایی تئاترشهر
نویسنده: کامران شهلایی
کارگردان: مژگان خالقی
بازیگران: معصومه کریمی، نوید بانی، فائزه بختیار، فاطمه بختیار
تهیه کننده: مژگان خالقی
نمایشنامه برگزیده سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، نمایشنامه برگزیده بنیاد ادبیات نمایشی ایران
پایگاه خبری نمانامه: نمایش “تو مشغول مردنت بودی” در تالار قشقایی تئاتر شهر تا ۲۲ تیر ماه اجرا می شود و تلاش کارگردان و گروه شایسته بحث و تامل است. در میان نمایشهایی که این روزها در سالنهای مختلف دیده می شود و تعدادی از آنها به وضوح بیانگر فعالیت گروه هایی هستند که علاقه و دیدگاه شان مطالعه و تمرین و تجربه در زمینه تئاتر نیست.
در نمایش تو مشغول مردنت بودی از تاریکی پیش از شروع نمایش و ابتدا تصویر کمدی که بازیگر از داخل آن دیالوگ می گوید، بیننده تا آخرین نور بر صحنه، تاریکی و پایان با اجرایی سورئال و انتزاعی همراه می شود. تصویرهای ارائه شده توسط مجموع عناصر صحنه معناگرا هستند و بیننده را به تفکر وا می دارند. در واقع می توان گفت بیننده به تماشای تئاتری می نشیند که عناصر صحنه صرفا در جهت نوعی ساختارشکنی بدون فکر و اندیشه به کار گرفته نشده اند. اجرای نمایش خط داستانی پیوسته ندارد و ذهن مخاطب با کنار هم قرار دادن عناصر بصری و شنیداری متوجه لایه ها و واقعیت های پنهان در روابط اشخاص نمایش می شود. داستان نمایش نگاهی روانشناسانه به رابطه اشخاص نمایش” مادر، دختر ۲۵ ساله و خواهری که هرگز به دنیا نیامده ، فراز نامزد دختر و پدر” دارد. مادر در حالتی از روانپریشی با این اشخاص به سر می برد. روابط بیمارگونه ، گردش سیال وضعیت بازیگر، دیالوگها در قابهایی با جذابیت بصری دیده می شود و موقعیتی نا آرام که تاکید بر مرگ دارد را ایجاد می کند. کارگردان رویکردی تجربی و نگاهی به شیوه کارگردان نامی لهستان تادائوش کانتور دارد و از ایده بسط دادن و تکرار برای رسیدن به مفاهیم و واقعیتهای پنهان به خوبی استفاده کرده و پوچی تکرار روابط بیمارگونه بین افراد خانواده که گاه با جا به جایی در قالب شخصیت یکدیگر ظاهر می شوند را هوشمند و روانشناسانه نشان می دهد. استفاده از اشیاء مانند کمدی که بازیگران از آن خارج می شوند بار معنایی تاثیرگذار دارد. در اجرای نمایش ” در خانه ییلاقی کوچک” به کارگردانی تادائوش کانتور کمد دیواری پوسیده ای وجود دارد که از پشت درهای آن صدای پارس کردن و زوزه سگ به گوش می رسد و ناگهان درهای کمد باز و کیسه های زیادی بیرون می ریزد. در این میان بیرون افتادن بازیگران از داخل کمد همراه با کیسه ها تشخیص داده نمی شود. استفاده از کمد در نمایش “تو مشغول مردنت بودی” صرفا یک تقلید از نمایش “در خانه ییلاقی کوچک” نیست و انتخابی همراه با تفکر کارگردان است. فارق از جذابیت های بصری و معنایی، پرسش هایی نیز وجود دارد که در غیاب کارگردان قضاوت و پاسخ آن به عهده بیننده و یا منتقد است. پرسشهایی از این دست که آیا روش کارگردانی تادائوش کانتور شامل حضور و جا به جایی نور و موقعیت بازیگر و ایجاد تغییراتی از این نوع در صحنه فقط برای انجام دادن همان اعمال است که در این صورت جلوه ای بیرونی و تقلیدی پیدا می کند و یا کارگردان هنگام اجرا در جاهایی که لازم می داند برای شکستن مرز بین واقعیت و وهم در صحنه حضور پیدا می کند و از طریق کارهایی که انجام می دهد از واضح دیده شدن اصول زیبایی شناسی صحنه اطمینان حاصل می کند؟ پرسش دیگر در مورد موسیقی های ایرانی است. در قسمتی از نمایش موسیقی کاملا به شکل معمول آن که در مجالس ایرانی وجود دارد و به طور غیر منتظره به گوش می رسد و این در حالتی است که تصاویر سورئال و انتزاعی هستند آیا می توان با تغییراتی در همان موسیقی ایرانی به گونه ای از آن بهره جست که مخاطب ضمن یادآوری خاطرات با تصاویر صحنه همراه شود؟ اینگونه تغییرات که به آن اشاره شد در بیان بازیگران شکل گرفته. به طور مثال در بیان بازیگران صداسازیهایی صورت گرفته که تعبیری فراتر از معنای کلمات به آنها اضافه کرده. ممکن است این نوع موسیقی برای ارتباط با مخاطب ایرانی به کار گرفته شده باشد ولی به موازات آن جلوه های بصری در صحنه وجود دارند که ذهنیت و حتی فرم انتزاعی از اقلیم ایران و مردم ایران را بازتاب نمی دهند. اگر فرض کنیم تعریفی از نظر سبکهای تجربه شده در ایده های ساختارشکن و مورد تایید را شامل شود، باز هم در این نوع اجرا که سعی بر تجربه روش خاص از کارگردانی داشته، ذهن مخاطب خاص و عام را بر سر دو راهی قرار می دهد که آیا چنین اتفاقی را به دلیل خواست کارگردان در طراحی باید بپذ یرد و یا با آن ارتباط برقرار کرده؟ در اینجا بحث سلیقه هم پیش می آید و اینکه هنرمند با هر اثر در واقع سطحی از سلیقه دیداری و شنیداری را بازتاب و آموزش می دهد.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0