فیلمفارسی مبدا و مقصد قطار سینمای ایران!

جبار آذین منتقد سینما

درسالهای اوایل دهه شصت، در نشستی با دو تن از مدیران ارشد سینما گپ و گفتی درباره گذشته، حال و آینده سینمای کشور داشتیم. در این نشست من برمبنای دیدگاه ها، برنامه ها وسمت و سوی عملکرد متولیان فرهنگ وافق نگاهشان، چشم اندازی از سینمای ایران برای آنها تصویرکردم و گفتم که با روند جاری، انتظار ها و مناسبات و مسیر ریل گذاری شده در چار چوب مناسبات اجتماعی کشور، قطارسینمای ایران، به رغم تمام تب وتابهای موجود و همت سینماگران اندیشمند، تنها می تواند به سوی مقصد فیلمفارسی ازنوع اسلامی آن حرکت کند. هر دو مدیر قهقهه ای سر دادند و یکی ازآنها با هیجان گفت: این غیرممکن است و دوران فیلمفارسی تمام شده است .

من گفتم: شما با ناکجا آبادهای ذهنی و توهمات و تعلقات باوری خود، روزی، خواسته و ناخواسته، سینما را در ایستگاه فیلمفارسی با ظواهر دینی و اسلامی متوقف می کنید و سرنشینان سرشناس سینما را هم یک به یک درایستگاه های میان راه از قطاربیرون می فرستید. آن دیگری با ناباوری گفت: هدف، ایجاد سینمای با محتوا و اعتقادی است و من گفتم، چنین سینمایی آدمها و مصالح خود را می خواهد و مواد و مصالح شما ازجنس فیلمفارسی است و به مرور و در سالهای بعد، سینمای پس از انقلاب به آغوش فیلمفارسی می خزد. پس از پایان آن نشست، چشم انداز سینمای ایران را مقاله کردم که ازآن زمان تا کنون صدها بار در رسانه های داخلی و خارجی چاپ و در فضای مجازی منتشرشده است. در آن نشست، به آقایان یادآور شدم که نتیجه تخیلات و توهمات و دوری از واقعیت ها و دستاوردهای فرهنگی و نیازهای اجتماعی، چیزی جزتعطیل اندیشه و هنر و احیای فیلمفارسی نخواهد بود. مدیریتهای بعدی سینما و سیاست ها و تولیدات آن ها، علی رغم پیوستن سینماگران جدید و تولید چندین فیلم ارزشمند و متفاوت نشان داد که مسیر بنای مجدد فیلمفارسی منتها با رنگ و لعاب امروزی و اسلامی است. در واقع بعدها صندلی داران و میراث خواران سینما دریافتند که سینمای ایران به “گنج قارون” اسلامی، فردین و فروزان و سیامک یاسمی امروزی نیاز دارد و تولیدات و اکران فیلمک های بی مسمای بازاری و تجاری و مبتذل که با استفاده از شکل و شمایل و مضامین فیلمفارسی های قدیمی در قالب فیلمفارسی های جدید ساخته شده اند، نمایشگر این مهم است که امروزی های سینما هم مانند دیروزیهای سینما به این نتیجه رسیده اند که راه فریب و اغوای مردم، کاسبی و زدودن اندیشه و فرهنگ از سینما، بازگرداندن مسیر قطار سینمای بیمار ایران به سوی ریل ویران فیلمفارسی است! اینگونه، صندلی ها و مقام ها و حیات خلوت آنها محفوظ می ماند و مردم هم با تولیدات رویا پرداز و نازل فیلمفارسی سرگرم می شوند! وجود و فعالیت باند مافیا و پولشویان و مبتذل سازان در کنار نامدیران سینما ازملزومات این رخداد است که امروزه همگی در کنار یکدیگر بر سر سفره ملت نشسته اند!