دو کلمه حرف حساب با مدیران و اهالی فرهنگ و هنر:

به جای هنرمندان، مدیران باید ممنوع الکار شوند!

جبارآذین؛ مدرس و منقد سینما و تلویزیون

نمانامه: در آغاز این یادداشت، با فریاد می نویسم که، نگارنده اپوزیسون و عامل بیگانه و ملحد و منافق نیست، یک منقد دلسوز و مستقل است و از هیچ ناحقی حمایت نکرده و نمی کند. و اکنون اصل ماجرا؛ هر حکومت و دولتی قوانین و مقرراتی دارد که اجرای آن ها برای همه از مسوولان تا مردم، لازم و عمل به آن ها احترام به خود و جامعه است. بدیهی است که چنانچه کس یاکسانی، قانون را دور زده و یا نادیده بگیرند و از رابطه ،موقعیت و امکانات و قدرت خود برای بی توجهی به قانون سواستفاده نمایندو یا در برابر قانون و مجریان قانون قدعلم کنند و نظم را بهم زنند، از منظر قانون، متخلف و خاطی و مجرم تلقی شده و مستحق تنبیه می گردند.

در ایران اسلامی هم وضع به همین منوال است و باید با خاطیان و متخلفان و مجرمان از زاویه عدالت گستری در هر موقعیت و مقامی که قرار دارند برخورد شود. روی سخن من با مخالفان و اپوزیسیون نیست، منظور کسانی هستند که به دلایل مختلف از جمله انتقاد، اعتراض، ناراحتی، فشار، تنگنا و لجاجت، مرتکب اعمالی می شوند که با قوانین جاری مغایرت دارد.

با این همه چند پرسش اساسی در این راستا مطرح است و اینکه، آیا به راستی در همه جای کشور با تمام خاطیان این گونه برخورد می شود. مهم تر اینکه، جدا از برخی بیماری ها و نیازها که می توانند در خطا کار و مجرم شدن کمک کنند، علت ها و انگیزه های عمومی برای خارج شدن انسانهای مختلف از چارچوب و مدارقانون، چه موارد و مسایلی هستند و آیا برای اصلاح این نوع پدیده ها، برنامه ها و کارهای اصولی و راهبردی انجام شده تا بازدارنده و هدایتگر باشند.

اگر به واقع ادعاها این باشد که بله همگان در برابر قانون یکسان هستند و عدالت در مورد همه اجرایی می شود. باید قدری عمیق تر و دقیق تر با مساله برخورد گردد. بدون شک، مهمترین و بهترین و مناسب و جذاب و مقتدرترین ابزار و راهکار برای پیشگیری از تخلف و انحراف و التزام به احترام و اجرای قوانین «فرهنگ» است. باید دید آیا در چهل سال اخیر تا حد نیاز و ضرورت به این رکن بنیادین، به درستی توجه شده و در جهت حفط فرهنگها و باور های جامعه و قانون مداری و فرهنگسازی، توسط مسوولان بویژه متولیان فرهنگی و هنری و سینما کار و تلاش شده است یا با تغییردولت ها و مسوولان، این مسایل تحت شعاع نگاه و گرایش به موارد سیاسی و اقتصادی و غیره قرارگرفته و فرهنگ و اهالی فرهنگ و هنر مغفول واقع شده اند.

واقعیت های تلخ و غیرقابل انکار اینکه، در این سالها فرهنگ و هنر و هنرمندان، مظلوم واقع شده و به ساز سیاست های این و آن،این ور و آن ور کشیده شده و از برخی هم به عنوان ابزار سیاسی استفاده شده است و تولیدات فرهنگی و هنری نیزبه سبک و سلیقه متولیان وقت، چپ و راست گردیده است.

هرگاه هم مشکلی در حوزه های فرهنگ و هنر و سینما که سالهای متوالی به صورت ملوک الطوایفی و توسط غیر متخصص ها اداره شده، بروزکرده، اهالی فرهنگ و هنر مقصر قلمداد شده و تنبیه شده اند. درحالی که آمران و عاملان اصلی کسانی دیگر بوده اند، لیکن چون به گروه ها و جریان های سیاسی وصل بوده اند، اغلب قسر در رفته و گروهی از هنرمندان گرفتار و مورد غضب واقع شده و محدود و ممنوع شده اند. ماجرای کشف حجاب گروهی از زنان هنرمند و مردان همسوی آن ها جدا از سواستفاده کنندگان داخلی و خارجی از حرکت آنها، خارج از فضای آشفته فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی نیست.

بیایید با خود در محضرخداوند رو راست باشیم. حقیقت اینکه، در بروز و ظهور بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی، برخی مسوولان ناکار آمد و مدیران فرهنگی و کم کاری هنرمندان و ما مقصر بوده ایم. ما و مسوولان در این چند دهه چقدر کار فرهنگی کرده ایم، باصراحت می نویسم، در حد هیچ!

اگر جز این بود اکنون نباید این همه تبهکار و تروریست اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و خلافکار و گمراه داشته باشیم و پرونده های قوه قضائیه و آمارهای طلاق و خلاف روز افزون باشد. بنابراین خدا را در نظر بگیریم و اعتراف کنیم که؛ در بروز سانسور، محدودیت و ممنوعیت و برخوردهای نادرست و نا زیبا و غیرالهی و انسانی با دیگران و مشکلات نقش داشته ایم و اگر گروهی از هنرمندان در مقطعی برای اعتراض به یک حرکت غلط دچار تندروی شده اند، آیا راه درست این است که به چشم بیگانه و اپوزیسیون و مجرم به آنها نگریسته و از فعالیت هنری ممنوع شوند.

مدیران محترم لطفا کلاه خود را قاضی کنند و بفرمایند برای جذب و همدلی و همراهی با هنرمندان و شکوفایی هنر، چه کرده اند که امروزبه جای آسیب شناسی و اصلاح خردمندانه و خداپسندانه و انسان دوستانه با قهر و غضب با هنرمندان برخورد می کنند. لطفا به خود بیاییم و قبل از دیگران، وجدان و عملکردهایمان را مورد قضاوت قرار دهیم. اگرچنین کنیم، خواهیم دید که مدیران ناکارآمد و منافع طلب و نابخرد، بیش از هر کس،مستحق محاکمه و ممنوع الکاری هستند!