دیگر مویی بر سر سینما نمانده، دست از سرش بردارید!

به قلم: جبار آذین (مدرس و منقدسینما و تلویزیون)

نمانامه: مهم نیست که نام و عنوان کشورهای سرمایه داری چه باشد و دستگاه های دیپلماسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در عرصه شعر و شعار و تبلیغات، چه می گویند و چه می کنند، مساله مهم و اساسی و تعیین کننده اینکه، زیربنا و اسکلت و ساختار جوامع آن ها را سرمایه داری و سرمایه خواری و سرمایه سالاری تشکیل می دهد و آنچه ساختارها و مناسبات گوناگون اجتماعی، فرهنگی و انسانی را در چنین جوامعی، به رغم حرف ها و وعده های زیبا و جذاب و فریبا شکل و جهت می دهد، سرمایه است، چرا که آقا، سلطان، حاکم و قدرت مطلق کشور های سرمایه محور، سرمایه،سود و منافع و پول و ثروت است و سرمایه به ذات میل به صعود و سلطانی دارد و در این راه، هیچگونه مانعی را بر نمی تابد و با بولدوزر از روی همه چیز و همه کس می گذرد و چون کور و کر است، هیچ نوع پند و اندرز و نقد و موعظه را نمی شنود و نصایح و آموزشهای انسانی و الهی، در آن کارگر نیست، زیرا از بنیاد با باورهای دینی و انسانی و فرهنگی، مخالف است و هر کدام راه خود را می روند؛اقتصاد درپی سود و ثروت و دین و فرهنگ به دنبال معنویات و آیین ها و هنراند.

این دو موجود اجتماعی که در جامعه طرفداران سرسخت خود را دارند، در طول تاریخ پیوسته با یکدیگر در مجادله و جدال و کشمکش بوده و همیشه اقتصاد حاکم، بر معنویات و فرهنگ پیروز شده است، زیرا همه چیز در ید قدرت اقتصادی‌ است و به دیگران، تنها تا حدی اجازه حیات می دهد که در خدمت آن باشند.

آن هاکه می خواهند میان اقتصادسرمایه خواری و فرهنگ و ادیان الهی دوستی و الفت ایجادکنند، معمولا ناکام و ناموفق بوده و به مرور از گردونه مقابله ها خارج شده و چشم از چشم های کور اقتصاد برگرفته و در کنج ها به آغوش ایمان و عرفان خزیده اند و یا مدال زرین خدمت اقتصاد را بر سینه نقش کرده اند، آن عده ای هم که سخت جان و در دفاع از فرهنگ ها و باورها پایدار بوده اند، سخت گوشمالی داده شده و به سختی امرار معاش می کنند.

حال داستان واقعی جنگ و ستیز اقتصاد با فرهنگ و معنویت که نمودهای آن، شکاف های رو به فزونی طبقاتی و رشد دامنه فقرهای مادی و معنوی جامعه است، در ایران اسلامی هم دیده می شود و سرمایه داران خود را سرمایه داران اسلامی معرفی می کنند که دروغ می گویند، اگر آن ها اسلامی بودند باید سرمایه هایشان معنویات و معرفت الهی باشد، نه کاخ ها و برج ها و انبوه زمین ها و مغازه ها و … در این بلبشو، تولیدات و حتی متولیان امور فرهنگی را قدرت اقتصاد پوشش می دهد و اغلب متولیان هم اهل اقتصاد، منافع و سیاستهای اقتصادی و یا خادمان آن ها هستند و ابدا مهم نیست که از اهالی فرهنگ و هنر شناس باشند، همین اندازه که ازکوچه پشتی فرهنگ عبورکرده و مطیع وسربراه باشند، کافی است.

مصداق این افراد، مسوولان و مدیران دیروز و امروز فرهنگ و هنر و سینما با منصوبان خود در زیر مجموعه های هنری و فرهنگی هستند. به موازات آن ها و در شرایط سلطه ملوک الطوایفی بر فضا و حوزه های فرهنگی و سینمایی و صداوسیما، اشخاصی هم از میان مقامات درجه چندم و همسو ها برای فعالیت در این عرصه ها گزینش می شوند که اینها هم مانند اغلب مدیران و مسوولان هنر و فرهنگ ناشناس، هیچ ربطی به این امور ندارند و گمان می کنندکه عضویت در بهمان گروه و شورا و صنف، افتخار آور است و برای آنکه کاری کرده باشند تا به بیکاری و بی عملی متهم نشوند، دست به اقدامهایی می زنند که سنخیتی با واقعیت های سینما و صداوسیما، هنر، فرهنگ، زندگی و کار اهالی هنر و قلم ندارد.

نمونه این عملکردهای غیر تخصصی را در تصویب موارد به اصطلاح فرهنگی شورای عالی فرهنگی کشور و دیگر شوراها و نهادها و سازمان های مدعی فعالیت فرهنگی و مورد اخیر آن را در اقدام مجلس بانیت خیر و کمک به حال نزار سینمای بیمار کشور می شود دید.

نمایندگان محترم با این تصور که اگر تعداد تولید فیلمهای سینمایی باسرمایه دولتی در سال به رقم بیست برسد، مطلوب است، با تصویب لایه ای در این خصوص، خواسته اند به بهبود سینما و احوال سینماگران کمک کنند، در حالی که این اقدام نشان می دهد، آن ها هیچگونه شناختی از سینما ندارند و کارشان فقط می تواند، سینمای دولتی و سیاست و اقتصاد زده و بیمار ایران را بیشتر از گذشته در آغوش دولت و سیاست های دولتی جای دهد ودرها را به روی بخش خصوص و سینماگران مستقل ببندد و بر سفره نشینان سینمای دولتی بیفزاید و سینما را به سوی سقوط سوق دهد.

این نوع افراد اگر نمی دانند، بدانند این نوع اقدام ها و برنامه ها، به حال فرهنگ کشور که فرمان حرکت آن مانند همه چیز در دستهای اقتصاد بدون در و پیکراست، بی فایده بوده و می تواند شرایط را بدتر کند. به آن ها و اشتباهی های فرهنگ و هنر و سینما توصیه می شود؛

«دیگر مویی بر سر سینما نمانده، دست ازسرش بردارید و با ندانم کاری، اوضاع را خرابتر نکنید و با بولدزر اقتصاد نفتی و دلاری دولتی، گورکن سینما نشوید. سینما و فرهنگ و هنر تا ملی و مردمی نشوند و اداره و مدیریت آنها به دست معماران و متخصصان متعهد فرهنگی سپرده نشود، درمان و اصلاح نخواهند شد!»