علم و دانشگاه در ایران؛ از استحاله تا انحلال

نمانامه: رضا داوری اردکانی رئیس سابق فرهنگستان علوم در مراسم تودیع خود سخنانی درباره علم بر زبان رانده که در این روزها که دانشگاه مورد تاراج علم ستیزان قرار گرفته واجد اهمیت مضاعف است:
یکم این که ما در این سال ها به اشتباه مباحث انتزاعی مربوط به علم را دنبال کردیم در حالی که مسئله ما وجود علم است نه مفهوم علم
دوم آن که سیاست قصد بهره برداری از علم را دارد، اما اصولا علم از کسی فرمان نمی برد

نهاد علم در ایران پس از انقلاب دو دوره استحاله را تجربه کرده و اکنون در آستانه انحلال است. انقلاب اسلامی با داعیه خلق جان و جهانی جدید به پیروزی رسید. قرار بود که جامعه ای سرشار از آزادی و معنویت بنا شود که در آن تلفیق به ظاهر ناممکن هایی مانند؛ دین و دنیا، تدین و تجدد، پیشرفت و عدالت، و دین و آزادی ممکن شده و نظمی نوین بدون حضور قدرت های زورگو در جهان حاکم کند.
استحاله نخست با وقوع انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ آغاز شد. التهاب ناشی از حضور جریان های سیاسی در دانشگاه ها اگر چه بهانه اصلی برای تعطیلی آن تلقی شد ولی پاکسازی دانشگاه از استادان غیرانقلابی در وجه سلبی و تاسیس دانش هایی مانند اقتصاد، جامعه شناسی و روان شناسی اسلامی در وجه ایجابی دو هدف اصلی بودند. اقدامی که به دلیل پایمردی افرادی مانند عبدالکریم سروش و غلام عباس توسلی به جایی نرسید.

استحاله دوم به معنای فاز بعدی اسلامی سازی علوم در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد آغاز و سعی شد تا علوم انسانی اسلامی با محوریت وحی و نگاه الهی به جامعه و جهان تاسیس شود. حرکتی که اگر چه توفانی شروع شد ولی به دلیل بلندپروازی های غیر واقعی راه به جایی نبرد. آثار متعدد انتشار یافته صرفا در حد نقد ارزشی علوم انسانی متعارف محدود ماند و تولیدات به اصطلاح معرفتی به مشتی لفاظی های ایدئولوژیک منحصر شد.

اما تجربه مواجهه دو ساله دولت ابراهیم رئیسی با دانشگاه حکایت از عزمی جزم برای انحلال نهاد علم دارد. تولید شبه علم در موسسات پژوهشی، حضور رو به گسترش روحانیان در مدارس، اخراج استادان علوم انسانی و جایگزینی ایشان با مدرسان وفادار به نظام، فشار بر انجمن های علمی و مستقل دانشگاهی، گسترش بی سابقه شاخه طب اسلامی و ناامنی فزاینده برای دانشجویان و استادان، فضایی را ایجاد کرده است که از آن فقط می توان با تعابیری مانند انحلال نهاد علم و هضم دانشگاه در قدرت تعبیر کرد

نکته پایانی

تذکر مهم داوری اردکانی نشان می دهد که تا پیش از رفع خطر از موجودیت نهاد علم در هجوم سیاست زدگان و علم ستیزان هر گونه سرگرم شدن به مناقشات نظری درباره مفهوم و ماهیت علم می تواند به غایت بی فایده و گمراه کننده باشد. دانشگاه که در ابتدای ایران مدرن از بطن دولت زاده شده و کارکردی کارمند ساز یافته بود در دهه های بعد و با قوام یافتن بنیان های علوم انسانی توانست رویکردی موثر و انتقادی در قبال حکومت و جامعه در پیش گیرد. اینک اما قدرت مصمم است تا دانشگاه را فروبلعیده و در هاضمه خود حل نماید. تاریخ اما نشان داده که علم برده و بنده دائمی قدرت نمی ماند.

 

مهران صولتی