مهاجرت از دریچه تنگنا در فیلم مهاجران

نمانامه: مهاجرت چه به اجبار چه از سر رضایت باری از حسرت در خود مستتر دارد. مهاجرت با جهان ما گره خورده است و هر روز عده ای در گوشه جهان خانه و دیار خود را به امید یافتن آرامش در گوشه دیگری از جهان رها می کنند و دل به دریا میزنند تا امید را در جایی دیگر جستجو کنند.

بدون تردید مهاجرت دو سو دارد و یک سویش موفقیت و آرامش است هرچند شاید عده اندک تری به نسبت آنان که به اجبار ترک وطن می کنند به آن دست پیدا می کنند و آن را می جویند.
بسیاری از افراد موفق و صاحب دانش در جهان غرب مهاجران سایر کشورها هستند که به دلیل نبود شرایط مناسب تن به مهاجرت داده اند و از زندگی و موفقیت امروز خود رضایت کافی دارند اما همگی چه آنان که با میل و رغبت تن به مهاجرت داده و موفق هستند چه آنانی که از سر استیصال و به اجبار سرزمین خود را ترک کرده اند همگی غم غربت را تجربه می کنند و دلشان برای خانه مادری تنگ می شود.
در فضای امروز سینمای ایران که تولید کننده دچار مشکلات متعدد در تولید است و مخاطب هم با مشکلات بسیاری برای حمایت از سینما روبرو است بی تردید حمایت از آثار مستقل همانند فیلمهای گروه هنر و تجربه می تواند بارقه امیدی باشد برای آینده ای که برای سینما متصور بودیم و همچنان هم این امیدواری را داریم که سینمای ایران بتواند بی هیچ دغدغه و با تولید آثار مختلف حق انتخابی عادلانه به مخاطب بدهد همانگونه که در سینمای جهان شاهد آن هستیم.

مهاجران ساخته مسعود احمدی کارگردان و نویسنده فیلم و تئاتر یکی از این آثار مستقل است که بی هیچ حمایتی و تنها با همت و همدلی ساخته شده است ، او در این فیلم به مهاجرت از دریچه تنگنا پرداخته است و تلاش کرده در اثری بی کلام و از دریچه تصویر به رفتن ها بپردازد.

احمدی برای ایده ای که در ذهن داشته از فرمی بهره برده که در آن تصویر پیش برنده باشد و از دل هر قاب توامان که اطلاعات مد نظر مولف به مخاطب ارائه می شود تلاش می کند این بی زمانی و بی مکانی را به مخاطب به نحوی القا کند که در هر گوشه جهان هر مخاطبی بتواند با آدمهای قصه همراه شود.
فضای سرد و بی احساسی که کارگردان به دنبال آن بوده به مدد رنگ بندی و قاب بندی های تصویر ، تاثیر ناخودآگاه خود بر مخاطب را اعمال می کند تا در فضای نشانه ها و این نگاه مینی مالیستی با داستان و آدمها همراه شود.
مهاجران داستان زنان و مردانی است که هر کدام گذشته ای دارند و در هر قسمت از فیلم با بخشی از آن آشنا می شویم نکته حائز اهمیت در پلان بندی های فیلم تقسیم بندی متناسب هر داستانک با کمترین اطلاعات و حذف اضافه گویی هاست با چند نشانه کوچک مینی مالیستی پی به داستان نقش ها می‌بریم.
آنچه در روایت داستانی مهاجران از سوی مولف بر روی آن تاکید شده و در طول فیلم هم به عنوان قرارداد اصلی با مخاطب ارتباطی پیوسته دارد همین نگاه موجز شاعرانه است.
مهاجران از جمعیتی کنار ریل بی قطار آغاز می شود، جماعتی که جز چمدان چیزی به همراه ندارند اما در ادامه به آهستگی دوربین کارگردان بر فردیت آدمها فوکوس می کند.
همه نقش ها سیاه پوش هستند گویی سوگوار چیزی هستند که باعث این سفر شده است و همه آنها در بخش های مختص خود با نشانه گذاری وسایل و لحظات بخشی از خود را ارائه می کنند.
در نیمه نخست فیلم هر آدمی در گوشه ای از ویرانه ای از متروک داستان خود را در پلان کوتاهی معرفی می کند، هر کدام در این ویرانه متروک که سرزمین و خانه آنهاست چیزی را جا می گذارند و سپس حرکت می کنند.
نویسنده ای که نوشته هایش را می سوزاند و حرکت می کند، بالرینی که کفش هایش را آویزان می کند، مدال آور و ورزشکاری که از مدال هایش دل می کند، زنی که فرزندش را در آغوش می‌گیرد و چرخ خیاطی و ابزارش را رها می کند ، موزیسینی که نت های موسیقی را به باد می سپارد و سربازی که اعتبار و نشانش هایش را جا می گذارد و زنی که جنگ همه چیزش را از او گرفته و تنها دارائیش کودک در شکم اوست.
هرکسی گرانبهاترین داراییش جانش را با خود برمیدارد و چمدانی بر دست مسیر را آغاز می کند.
آغاز فیلم یکی از نقاط قوت اصلی هر اثری است و در مهاجران مواجهه نخستین مخاطب با آدمها تصویری متفاوت است در کنار ریل قطار و ورود مخاطب به فضای ذهنی مد نظر کارگردان به خوبی اتفاق می افتد.
مهاجران از ریل قطار راهی کوه و دشت و دریا می شوند ، در کنار جاده های خالی به انتظار می نشینند برای وسیله ای برای رفتن و در نهایت خود را بی جان در ساحل دریایی پیدا می کنند که تنها کودک مهاجر را هم از آنها میگیرد.
در همان نمای ابتدایی کارگردان تکلیفش را با مخاطب روشن می کند قرار نیست فیلمی متعارف در فضایی متعارف را ببینی و این رویه بصورت درستی تا پایان حفظ می شود.
پایان فیلم به خوبی نقطه پایانی بر ایده ای است که از ابتدا پرورانده شده است.
آدمها با همه دشواری ها به خط قرمز مرز می رسند و در آن سو شاهد رویای خودشان از آینده هستند اما آینده هم متزلزل ، کوتاه و پریدنی است و از آنها دریغ می شود، تدوین موازی این بخش با حضور آدمها در اتاق های متروک و ویرانه عمارتی همانند آنچه از آن آمده اند این ایده را در ذهن متبادر می کند که گویی آدمها بی آنکه بخواهند و بدانند همان ویرانه را به این سوی مرز هم آورده اند و در نهایت باز همه چیز در هاله ای از ابهام باقی می ماند.
فیلم اما می توانست موجزتر و در نتیجه موثر تر باشد ، نماهای پانتومیم بازیگری جوان در میانه نماها در یک سالن تاریک عملا قابل حذف است و ارتباط ذهنی مخاطب که با نقش ها در فضای خارجی همراه شده است را مختل می کند.
حذف نماهای مربوط به پانتومیم نه تنها ضربه ای به فیلم نمی زند بلکه باعث انسجام بیشتر فیلم می شود.
شاید حذف این بخش و یا کوتاه کردن آن و نهایت استفاده از آن تنها در بخش پایانی که همه مهاجران در سالن حضور دارند از مهاجران فیلمی با مدت زمان کوتاه تر اما منسجم تر و با ریتمی قابل قبول تر می ساخت.
تدوین اثر یکی دیگر از نقاط قوت آن است ، استفاده از ترتیب نماها برای ایجاد یک ریتم متناسب با محتوا و اصلاح نور و رنگ فیلم که به فضای کلی فیلم کمک شایانی کرده است هرچند برخی نماها امکان کوتاه تر شدن داشته و در همان مدت زمان کوتاه تاثیرگذاری خود بر مخاطب را داشته است.
هرچند که در همین شکل هم مهاجران فیلمی متفاوت در فضای امروز فیلمسازی ماست ، حذف دیالوگ و رجوع به تصویر به عنوان اصلی ترین شاخصه سینمای ناب ، ادای دین کارگردان در قاب بندی ها به سینمای هنری اروپا و خصوصا دشت گریان آنجلوپولوس و ساخت یک اثر قابل قبول بدون وابستگی به سینمای بدنه، مهاجران را به فیلمی مستقل و با تولیدی با کمترین بودجه بدل کرده است که حرفی برای گفتن دارد و بی تردید مدیون تلاش گروهی جوان است که بی هیچ چشمداشت مالی با اعتماد به ایده کارگردان و تهیه کننده در این پروژه همکاری داشتند و تلاششان بی شک ستودنی و ماندگار است

نویسنده : نوید جعفری