فیلم روشنایی میان اقیانوس ها

پایگاه خبری نمانامه: « روشنایی میان اقیانوس ها » نام رمانی عاشقانه به قلم خانم ام.ال.استدمن می باشد که در سال ۲۰۱۲ در استرالیا منتشر شد و نقدهای تحسین برانگیز فراوانی هم دریافت کرد. این اثر نخستین رمان خانم استدمن می باشد و ترجمه فارسی هم از آن تاکنون منتشر نشده است. ۴ سال پس از انتشار این رمان، هم اکنون نسخه سینمایی این داستان غم انگیز منتشر شده است.

داستان فیلم درباره مردی به نام تام ( مایکل فاسباندر ) می باشد که در یک جزیره واقع در سواحل استرالیا نگهبان فانوس دریایی است و اتفاقات آن بخش از دریا را زیر نظر دارد. وی بزودی در این محل عاشق ایزابل ( آلیشیا ویکاندر ) می شود و در آن سو، ایزابل نیز دلباخته تام می شود تا عاشقانه ای دلنشین میان این دو شکل بگیرد. اما این دو پس از ازدواج با یکدیگر، قادر به بچه دار شدن نیستند و این موضوع غم بزرگی در زندگی آنان ایجاد کرده است. در یکی از روزهای عادی زندگی تام، وی قایقی در نزدیکی ساحل می بیند که یک مرد مرده و یک دختربچه زنده در آنجا حضور دارند. او به همراه همسرش تصمیم می گیرند تا دختربچه را نزد خود نگه دارند و او را به عنوان فرزند خود معرفی نمایند اما پس از مدتها این تصمیم با مشاهده مادر دختر به نام هانا ( ریچل وایز ) ، زندگی آنها را وارد مرحله ای پر مخاطره می کند که…

« روشنایی میان اقیانوس ها » یک اثر تمام عاشقانه به سبک و سیاق آثار درک سیانفرانس می باشد که نشان داده علاقه شدیدی به ساخت آثاری دارد که در آن یک عاشقانه شکل گرفته و سپس وارد بحران می گردد. وی در مشهورترین ساخته سینمایی اش تا به امروز یعنی « ولنتاین غمگین » نیز رویه ای مشابه را طی کرده بود. در آنجا رابطه یک زوج وارد مراحل پر فراز و نشیبی می شد که در ادامه پای فرزند نیز به میان می آمد. در « روشنایی میان اقیانوس ها » نیز وضعیت تقریباً مشابه آثار گذشته سیانفرانس می باشد، با این تفاوت که اینبار ضعف هایی در عاشفانه جدید این کارگردان به چشم می خورد که از کیفیت آن تا حد زیادی کاسته است.

سیانفرانس تمام ویژگی های برجسته آثار عاشقانه ای که به تراژدی منجر می شوند را به کار گرفته و داستان پر سوز و گدازی را روایت می کند. در این داستان زوجی را از ابتدای داستان مشاهده می کنیم که در زیباترین قاب های ساحلی و در میان غروب آفتاب پیمان عاشقانه می بندند و برای یکدیگر از دل ویرانشان سخن به میان می آورند. فیلمبرداری فوق العاده اثر باعث شده تا نیمه ابتدایی فیلم دلنشین و پر از حس شور و اشتیاق باشد و بازی بسیار خوب فاسباندر وویکاندر نیز کمک شایانی در انتقال حس آرامش به مخاطب نماید.

سیانفرانس در ادامه داستان عاشقانه اش را وارد یک تراژدی کامل می نماید و انواع و اقسام بدبختی های ممکن را به زندگی این زوج وارد می کند. در این دقایق فیلمنامه تماشاگر را دچار چالش های فراوانی می کند و از او این سوال را می پرسد که آیا صرفاً یک تصمیم عاشقانه می تواند سرانجام عاشقانه هم داشته باشد؟ فیلم همچنین بحران عمیق عاطفی میان دو عاشق را به خوبی به تصویر کشیده و کمبود مشخصی در این بخش به چشم نمی خورد؛ البته با توجه به حضور سیانفرانس در پشت دوربین، خیلی نمی توان انتظار دیگری هم درباره این موضوع داشت!

اما مشکل اصلی « روشنایی میان اقیانوس ها » عدم گسترش داستان و کوچک ماندن جهان پیرامونش است که اثر را به شدت محدود و خسته کننده کرده است. متاسفانه سیانفرانس در جدیدترین اثرش؛ دنیای عاشقانه تام و ایزابل را گسترش نمی دهد و آنها را در دنیای کوچک خودشان که خوشبختانه هانا در اواسط داستان به آن اضافه می شود، رها می کند. در این موقعیت تماشاگر تنها می بایست به تماشای موقعیت های سوزناکی بنشیند که بر سر زوج جوان فیلم می آید و تکرار این روند خسته کننده باعث شده تا « روشنایی میان اقیانوس ها » تبدیل به یک مارش عزای کامل شود! شاید اگر وسعت داستان بیشتر می شد و جزئیات بیشتری در اختیار تماشاگر قرار می گرفت ( نظیر به کار گرفتن گذشته تام که در جنگ جهانی گذشته بود ) می شد سوالات فیلم به مراتب در ذهن تماشاگر چالش های بیشتری ایجاد نماید.

مایکل فاسباندر و آلیشیا ویکاندر وزنه های اصلی فیلم به شمار می روند که در دنیای محدود اثر، به خوبی می توانند مخاطبانشان را با خود همراه سازند. بازیفاسباندر و مخصوصاً آلیشیا ویکاندر در نیمه دوم فیلم به مراتب تماشایی تر است. ریچل وایز نیز پس از مدتها حضور در نقشهای کمرنگ و حاشیه ای، اینبار در « روشنایی میان اقیانوس ها » حضور موفق و قابل توجهی را تجربه کرده که شاید بتواند در فصل جوایز برایش موفقیت هایی به همراه داشته باشد.

« روشنایی میان اقیانوس ها » در ترسیم عاشقانه اش موفق می شود و فیلمبرداری چشم نواز و قاب های تماشایی اش به راحتی دل هر تماشاگری را بدست می آورد. اما عدم گسترش داستان و تاکید بیش از حد کارگردان در بکارگیری فاکتور ” فاجعه ” در داستان، منجر به این شده که جدیدترین فیلم سیانفرانس در نهایت خیلی در ذهن تماشاگر ماندگار نباشد. فیلم دیالوگ های عاشقانه فراوانی دارد و آدمهای داستان هم دوست داشتنی هستند، اما این ویژگی ابتدایی که فیلم به مخاطب ارایه می دهد، ابداً باعث ماندگاری اثر نمی گردد چراکه سینما و مخاطب به چیزی بیشتر از شیون و گریه در هنگام به اتمام رسیدن فیلم نیاز خواهد داشت؛ نیازی که در « روشنایی میان اقیانوس ها » چندان برآورده نمی شود.