نقد و بررسی فیلم دارکوب

 

 

 

دارکوب فیلمی به کارگردانی و نویسندگی بهروز شعیبی و به تهیه‌کنندگی سید محمود رضوی محصول سال ۱۳۹۶ است. این فیلم داستان اجتماعی روابط انسانی افراد جامعه را در رو در رویی با معضلات اجتماعی و اعتیاد روایت می‌کند. این فیلم نامزد ده سیمرغ بلورین از جمره سیمرغ بلورین بهترین فیلم سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر شده‌ بود که موفق به دریافت دو سیمرغ شد.

خلاصه داستان؛

داستان زنی معتاد (سارا بهرامی) است که همسرش (امین حیایی) او را رها کرده و مجدداً ازدواج کرده‌است. زن معتاد (مهسا) که به او دروغ گفته شده‌است که فرزندش (باران/گلی) مرده، متوجه می‌شود کودکش زنده است. پی‌گیری‌های زن برای پس‌گیری فرزندش مشکلاتی را برای پدر دختر و زن جدید (مهناز افشار) به وجود می‌آورد.

بازیگران:

مهناز افشار (کاندیدای بهترین بازیگر نقش اول زن)، امین حیایی، جمشید هاشم پور (برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مردجشنواره فیلم فجر)، سارا بهرامی (برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر در سال نمایش این فیلم)، هادی حجازی‌فر، شادی کرم‌رودی، نگار عابدی (کاندید بهترین بازیگر نقش مکمل زن)، طوفان مهردادیان، آتیه جاوید، ندا عقیقی

نقد: یاسمن خلیلی فرد

پایگاه خبری نمانامه: «دارکوب» جدیدترین ساخته‌ بهروز شعیبی ملودرامی اجتماعی‌ست با محوریت معضل «اعتیاد».
در سومین فیلم سینماییِ خود، بهروز‌ شعیبی، به سراغ ژانری متفاوت نسبت به فیلم قبلی‌اش «سیانور» رفته است و به همان میزان که «سیانور» سرشار از خلاقیت و ایده‌های نو، چه به لحاظ روایی و چه از منظر بصری بود، «دارکوب» فیلمی نسبتاً تکراری‌ست که حکم نوعی زنگ تفریح را در کارنامه‌ بهروز شعیبی دارد. این را نمی‌گویم که ارزش فیلم او را زیر سؤال ببرم، بلکه برعکس، «دارکوب» فیلمی بدی نیست و اتفاقاً خوش‌ساخت هم هست، فیلمی ا‌ست که قاعده‌های اقبال در گیشه را هم رعایت کرده است، گروه بازیگران خوبی دارد و از همه مهم‌تر گریم کنجکاوی‌برانگیز سارا بهرامی قطعاً خواهد توانست بسیاری از سینمادوستان را به تماشای این فیلم بکشاند، اما این‌ها به این معنا نیستند که شعیبی در «دارکوب» قرار است شما را غافلگیر‌کند. فیلم یک ملودرام است با خط داستانی آشنای کودکی‌ که فرزند واقعی مادرش نیست، در این بین سر و کله‌ مادر واقعی پیدا می شود که از قرار معتاد هم هست و … حتی باید اذعان کنم پایان فیلم نیز کاملا قابل حدس است و همان چیزیست که از «دایره گچی قفقازی» گرفته تا «کیمیا» (احمدرضا درویش) و … به آن اشاراتی داشته اند. بنابراین فیلم خیلی زود پایانش را لو می دهد؛ همه‌ این ها باعث می شود نوعی کهنگی و عدم خلاقیت در فیلم به چشم آید که اگر از بازی شگفت آور بهرامی بی بهره بود یا آن که بازیگر دیگری جایگزین او می شد شاید واقعاً هیچ بخش برجسته و قابل افتخاری در آن یافت نمی گردید.
بعد دیگری از فیلم که باید به آن پرداخت، شخصیت های ملودرام هستند؛ در کنار زوج اصلی فیلم (مهناز افشار/ امین حیایی) شخصیت مهسا (زن معتاد) قرار دارد که احتمالاً قرار است تاثیرگذارترین شخصیت «دارکوب» باشد. فارغ از بازی بی بدیل سارا بهرامی، گمان می کنم شخصیت زن معتاد به عنوان شخصیت کلیدی فیلم جای کار بیشتری داشت. به بیانی دیگر به گمان نگارنده، مهسا، در فیلم، در اندازه یک تیپ باقی مانده و شخصیت او آن چنان که باید ابعاد گسترده ای ندارد، انسجام ندارد و تک بعدی از آب درآمده است؛ بدون در نظر گرفتن برخی ویژگی های منحصر به فرد یا موقعیت های استثنایی و خاص که بتوانند میان او و بسیاری دیگر از زنان معتاد سینمای ایران تمایز ایجاد کنند. به عنوان مثال، از کاراکتر «سارا» در «خون بازی» رخشان بنی اعتماد می توان به عنوان یک شخصیت کاملاً درآمده و پرورش یافته معتاد در سینمای اجتماعی ایران نام برد.
با همه این گفته ها تکرار میکنم که سارا بهرامی با رعایت وجوه مختلف و کنکاشی عمیق و کشف بسیاری از ویژگی های نهفته در جان و دل شخصیت توانسته است با بازی درخشانش یکی از ماندگارترین زنان تاریخ سینمای ایران را خلق کند.
برخی رویدادهای فیلمنامه هم از نظرم باورپذیر نبودند؛ اساسا‌ً شیوه‌ رفتن مهسا و گم و گور شدنش در فیلم گنگ باقی مانده است، همان قدر که بازگشت ناگهانی اش و تحولی که به ناگاه دچارش می شود دست کم از نظر نگارنده، تا حدودی خام دستانه و ساده انگارانه طرح می شوند و مبنای منطقی ندارند. به عبارتی طراحی کنش ها و واکنش های کاراکترها می توانست حساب شده تر باشد؛ این مساله در نوع رابطه همسرسابق و همسر فعلی علی نیز کاملا به چشم می آید.
شعیبی کارگردان خوبی است. میزانسن های خوبی می چیند، بر بازیگرانش تسلط دارد و عموماً بازیگرانش در فیلم‌های او خوش می درخشند و بعضاً جایزه می گیرند (هانیه توسلی در دهلیز) و سارا بهرامی در همین فیلم. او قدرت رسیک پذیری بالایی دارد، آن قدر که برای اولین بار رضا عطاران را در قالب نقشی کاملا جدی به عنوان بازیگر نقش اول فیلم خود برمی گزیند، یا آن که به ناگاه سراغ ساخت فیلمی سیاسی آن هم در دهه چهل می رود و حالا ساخت یک ملودرام خانوادگی- اجتماعی … نمی دانم این رسیک پذیری تا چه حد خوب است و اصلاً خوب هست یا نه، شاید بهتر باشد یک فیلمساز هوشمند، خط مشی مشخصی داشته باشد و مشخصه هایی را در فیلم های خود برجسته و رعایت کند، اما شعیبی این کار را نکرده و باز هم این ریسک پذیری منجر به فاجعه نشده است و حتا «دارکوب» که به زعم من بدترین فیلم اوست یک اثر شسته رفته و خوش ساخت است که تنها ایرادش کهنگی روایی و یکنواختی بصری آن است و اتکای صد در صد بر حضور بازیگر.
اما از محاسن فیلم باید به موضوع آن پرداخت، شعیبی و آزیتا ایرایی (فیلمنامه نویس) با ظرافت به مسئله ی زنان معتاد اشاره می کنند و در تلاش اند تا تصاویر ملموس و کاملاً تحقیق‌ شده ای را به منصه ظهور برسانند. این که فیلمی بکوشد تا علاوه بر وجوه هنری به مسایل روز جامعه و بحران های خطرناک اجتماعی بپردازد از نظر من قابل احترام است حتا اگر آن فیلم، بهترین فیلم تاریخ سینما نباشد.
این درحالی است که «دارکوب» گروه بازیگران خوبی‌ هم دارد که حاصل انتخاب های درست کارگردان اند. بده بستان های آن ها با یکدیگر و خلق بازی هایی کاملاً رئالیستی از نقاط قوت فیلم هستند.
در نهایت باید اشاره ای هم به عنوان فیلم داشته باشم؛ نمی دانم برداشتم از این عنوان تا چه اندازه درست است، اما دارکوب با نوک زدنش به تنه درخت حواس ها را به سمت خود جمع می کند و آدم ها را متوجه حضورش می سازد؛ این همان اتفاقی است که در فیلم با ورود مهسا رخ می دهد؛ حضور و سایه افکندن یک شخصیت متفاوت به دنیای آرام آدم های فیلم که با سر و صدا می آید، اما آرام می رود …